عروسک

/~arusak/

    doll
    poppet
    nymph
    dolly

فارسی به انگلیسی

عروسک بازی
playing with dolls, childish act

عروسک پارچه ای
rag doll

عروسک پای نقاره
mere tool, cats-paw

عروسک پس پرده
alkekenji

عروسک پشت پرده
ladybug

عروسک خیمه شب بازی
marionette, puppet

عروسک گردان
puppeteer

عروسک گردانی
puppetry

عروسک کریه و سیاه
golliwog, golliwogg

مترادف ها

dummy (اسم)
ادمک، عروسک، مانکن، ادم ساختگی، شخص لال و گیج و گنگ

toy (اسم)
عروسک، بازیچه، اسباب بازی، الت بازی

doll (اسم)
دخترک، عروسک، زن زیبای نادان

puppet (اسم)
عروسک، عروسک خیمه شب بازی، دست نشانده

dolly (اسم)
عروسک، چرخ کوچکی شبیه قرقره

پیشنهاد کاربران

درلکی و لری
عروسک:بووی بازنه ک (
عربشاهی
لعبت
دستسازه . . . دست دوز زیبا
کردی جنوبی: ویلکان
واژه عروسک کاملا پارسی است بنده کار نداره ولی این چه ربطی به ترک دوستان پان ترکیسم عزیز که همیشه هستند جهل سازی همیشه دارند چون در ترکی می شود oyuncak bebek. چیش ترکی بود خدا می داند در عربی می شود لعبة این واژه یعنی عروسک صد درصد پارسی است.
عروسک به انگلیشی ( دال ) میشود
طریقه نوشتن:
Dall
یا
dall
این Oo صدای ُ میده
این در پارسی پیشوند که فقط برای کوچک کردن و ناسازا گفتن نیست برا نمونه:
ک تصغیر:کوچک نخودک
ک تحقیر :مردک و زنیکه
ک نجیب کننده:باب ک به مانای پدر گرامی یا نجیب مانند بابک خرمدین
ک دلسوزی:مانند طفلک البته طفل عربی هستش
...
[مشاهده متن کامل]

ک زیبایی:مانند کنیزک
ک همراهی:سنگک
که تشبیه:اروسک لواشک پنیرک
در مورد گروس که نیاز به گفتن نیست
اکنون در باره ی خروس:دکتر کزازی در مورد واژه ی " خروس" می نویسد : ( ( خروس در پهلوی خروسxrōs بوده است. ریختی از آن خروش ، در خروشیدن کاربرد یافته است در پهلوی خروستن xrōstan. ریخت نوتر آن با دیگر گونی س به ه در پارسی خروه است که اندک در متن های ادبی به کار رفته است ستاک اوستایی خْروس که به معنی فریاد برآوردن است با کروشْ در سانسکریت سنجیده شده است.
و خروسک: خروس ک پسوند شباهت یه گونه بیماری هست که صدایی مانند خروس از دهان بیمار خارج می گردد البته مانای خروس کوچک هم دهد
سنجاقک :که به غیر از یک گونه بخش بندی ایلاتی در عثمانی مانای یک گونه سوزن که ته آن گرد است و شبیه به حشره سنجاقک است پس میتوان گفت ک از گونه تشبیه کننده است البته سنجاق ترکی است ولی سنجاقک ترکی _پارسی است.

عروس ( اروس=گلین ) ، کلمه ی ترکی است. که مثل خیلی از کلمات ترکی باعین که از حروف مخصوص عربی ( ح ع ث ص ض ذ ط ظ ) می باشد. نوشته شده است. اروس ( عروس ) ، اوقاپ ( عقاب ) آشیق ( عاشق ) ، اورآباد ( عورآباد
...
[مشاهده متن کامل]
) ، بابا طاهر اوریان ( عریان ) ، . . . . . . . . اروس ( ا روس ) مثل گروس ( گ روس ) ، خروس ( خو روس ) . . . عروس با املای صحیحش اروس ترکی است. اروسک ( عروسک=قولچاق ) هم خانواده ی اروس است از جمله کلمات، ترکی که آخرشان ک دارند. مثل خروسک، سنجاقک، آخوندک ( قلیان چکن ) ، نخودک، پنیرک، انارک، کودک. . . . . . این ک برای تصغیر وتحقیر نیست ومخصوص زبان ترکی است.

در پارسی " اروسک"

بپرس