عروس

/~arus/

    bride
    daughter-in-law

مترادف ها

bride (اسم)
عروس، تازه عروس

daughter-in-law (اسم)
عروس

پیشنهاد کاربران

به عروس در لری آروس و آریس گفته می شود
البته پایین لغت نامه دهخدا زدن اشتباه کردن چون لغت نامه دهخدا پارسی است
واژه #عروس چه ریشه ای دارد ؟ آیا واژه ای عربی است ؟ برابرهای دیگر آن در زبان های ایرانی چه هستند ؟
عروس همان اَروس ایرانی بمعنای سپیدی و روشنی است و معادل دیگر آن که بسیار پرکاربرد است : بهیگ / بهی یا بیوگ / بیو است : این واژه از ریشه هندواروپایی wedh بمعنای تعهد و پیمان بستن، آمده و با انگلیسی wedding هم ریشه است. همچنین در اوستایی 𐬬𐬀𐬜𐬏� ( vaδū ) و . . . .
...
[مشاهده متن کامل]

بعنوان یک لر می گویم ؛ تا جایی که بیاد دارم همیشه از واژه � بِـهِگ � استفاده کرده ایم : تازه بهگ، و یا بهگ برون و . . . از واژه اَلوس نیز بمعنای رنگ سفید جانوران استفاده می کنیم
منبع.
لغت نامه دهخدا

عروسعروسعروسعروس
سلام در زبان تپوری ( مازندرانی ) واژگان : ( آجیش = بدن لرز ) ، ( آروس = زیبا رو ) ، ( اَجیک = کرم خاکی ) ، ( اَفتو = ظرف مخصوص اب گرم ) . حرکت ( آ ) در اول واژگان تپوری یعنی برای نامگذاری بکار می رود ، گاهی در تلفط به ( اَ ) و ( اِ ) تبدیل می شود .
واژه عروس
معادل ابجد 336
تعداد حروف 4
تلفظ 'arus
نقش دستوری اسم
ترکیب ( اسم ) [عربی، جمع: عرائس]
مختصات ( عَ ) [ ع . ]
آواشناسی 'arus
الگوی تکیه WS
شمارگان هجا 2
منبع لغت نامه دهخدا
فرهنگ فارسی عمید
فرهنگ فارسی معین
فرهنگ واژه های سره
فرهنگ فارسی هوشیار
بیگم
عبدالخلیل قوطوری
در مورد کلمۀ عروس در زبان ترکی ( ترکمنی ) :
عروس arus - �rus - عَر �r اَر ar= مرد، جوانمرد، شوهر، آقا، همسر، و. . . us اوس =بالا، بالا سر، مافوق، روی، رو، و. . . - در مقابل ( آس as= پایین، کمترین، زیر ، و. . . ) - عروس شده= آقا بالاسر شده، شوهر بالاسر شده
...
[مشاهده متن کامل]

Ustunde اوستوندَ= در بالا، و. . . - astinda آستیندا = در پایین، در زیر، و. . . .
- a�al آیال - �r اَر= زن - شوهر
A�al آیال= ( آی ay=ماه، قمر، زیبا، قشنگ، جمیل، زیبارو، محبوب، معشوق، یار، دوست داشتنی، مطلوب، و. . . ) ( آل al = گرفته، کسب کرده، بدست آورده، و. . . فعل امر آلماک almak= گرفتن، کسب کردن، بدست گرفتن، و. . . )

واژه عروس
معادل ابجد 336
تعداد حروف 4
تلفظ 'arus
نقش دستوری اسم
ترکیب ( اسم ) [عربی، جمع: عرائس]
مختصات ( عَ ) [ ع . ]
آواشناسی 'arus
الگوی تکیه WS
شمارگان هجا 2
منبع واژگان عامیانه
واژگان مترادف و متضاد
در ترکی به عروس گلین میگن
کردی جنوبی: وەۊ ( =وَیْوْ )
تو کوردیم به عروس میگیم "بوک"
فک کنم خیلی شبیه پیوگ هست
به هر حال اکثر زبونای ایرانی به یه ریشه میرسن
مهروران به کثرت و به کسوت عروس را اروس و اوروس گفتند که جای تقدیر دارد ( البته ارس هم در لهجه خروان هم رایج شده است ) اما این واژه با قومی وابستگی دارد که به زیبایی شهره اند و تمدن مفرغ در کف اینان بود . . . شرح ماوقع در پنچه اورمهانی شرفنامه مهروی نادره اثر خاندان شرف
واژه عروس کاملا پارسی است چون در عربی می شود زوجة این واژه یعنی عروس صد درصد پارسی است.
همسر فرزند را عروس گویند و گاه در اصطلاح عامیه به همسر برادر نیز گفته می شود.
ازدواج با همسر فرزند حتی پس از طلاق یا مرگ فرزند جایز نیست ولی ازدواج با همسر برادر پس از طلاق یا مرگ برادر جایز و حلال است.
ارث به عروس تعلق نمی گیرد.
به همسر فرزند یا همسر برادر عروس گفته می شود.
ازدواج با عروس ( همسر فرزند ) حرام است.
همسر فرزند را عروس گویند.
اوروس
عروس ریخت اربی ( عربی ) واژه ی پارسی اروس است.
پارسی باستان: ائوروشا ( سپید )
پارسی پهلوی: اروس
پارسی نوین: اروس
اربی: عروس
ارمنی: هارس
گرجی: اردزالی
تاجیکی: اروس
سواحیلی: بی بی اروسی
شهناز
اروس خدای عشق در اسطوره های یونان و احتمالا واژه عروس از آن گرفته شده باشد
گلین. بیوک
و خروسک: خروس ک پسوند شباهت یه گونه بیماری هست که صدایی مانند خروس از دهان بیمار خارج می گردد البته مانای خروس کوچک هم دهد
سنجاقک :که به غیر از یک گونه بخش بندی ایلاتی در عثمانی مانای یک گونه سوزن که ته آن گرد است و شبیه به حشره سنجاقک است پس میتوان گفت ک از گونه تشبیه کننده است البته سنجاق ترکی است ولی سنجاقک ترکی _پارسی است.
...
[مشاهده متن کامل]

و باقی چیز های که گفتین همگی پارسی است

در پاسخ به جدیری
در مورد اروس که بانو کیان توضیح دادن در مورد باقی واژه های عربی مانند عریان و عقاب که آشکار است بدون استدلال دارید واژه خواری می کنین
و این در پارسی پیشوند که فقط برای کوچک کردن و ناسازا گفتن نست برا نمونه:
...
[مشاهده متن کامل]

ک تصغیر:کوچک نخودک
ک تحقیر :مردک و زنیکه
ک نجیب کننده:باب ک به مانای پدر گرامی یا نجیب مانند بابک خرمدین
ک دلسوزی:مانند طفلک البته طفل عربی هستش
ک زیبایی:مانند کنیزک
ک همراهی:سنگک
که تشبیه:اروسک لواشک پنیرک
در مورد گروس که نیاز به گفتن نیست
اکنون در باره ی خروس:دکتر کزازی در مورد واژه ی " خروس" می نویسد : ( ( خروس در پهلوی خروسxrōs بوده است. ریختی از آن خروش ، در خروشیدن کاربرد یافته است در پهلوی خروستن xrōstan. ریخت نوتر آن با دیگر گونی س به ه در پارسی خروه است که اندک در متن های ادبی به کار رفته است ستاک اوستایی خْروس که به معنی فریاد برآوردن است با کروشْ در سانسکریت سنجیده شده است.

پیوگ
بهترین جایگزین برای عروس است.
هرچند واژه آروس با این نگارش پارسی است و نمیتوان آن را از پرهون واژگان زدود، ول با سخن رودکی بزرگ :
بسا که مست درین خانه بودم و شادان
چنانک جاه من افزون بد از امیر و پیوگ
...
[مشاهده متن کامل]

گمان بر این است که پیوگ و بیوگ بهتر از آروس و عروس باشد.
اینگونه جشن پیوند زناشویی را نیز پیوگانی یا بیوگانی توان گفت.

نگارش درست این واژه اروس می باشد؛ زیرا پارسی است نه اربی. این واژه در سنسکریت: اَروسَ arusa ( رو به سرخی؛ زیرا بر چهره ی اروس سرخاب می مالیدند تا زیباتر شود ) و در اوستایی: اَئوروشَ aur - uŝa ( سپید، درخشان ) و در پهلوی اروس arus ( سپید ) بوده است و این که اروسان جامه ی سپید بر تن می کنند از همین روست.
مشاهده ادامه پیشنهادها (١٠ از ٢٤)

بپرس