عَروس همانندی " اَروس ، آروس ، آروش" با erotic یونانی ، انگلیسی سنجیدنی و درنگ کردنی ست.
در سنگسری به عروس اُرسو و به داماد زۏمه میگویند
لری بختیاری بِئیگ:عروس دُوا:داماد
عروس فیلمی ایرانی در ژانر درام به کارگردانی بهروز افخمی و نویسندگی بهروز افخمی و علیرضا داوودنژاد محصول سال ۱۳۶۹ است. در این فیلم نیکی کریمی و ابوالفضل پورعرب به ایفای نقش پرداختند. حمید ( ابوالفضل پورعرب ) پسری است که تازه از دانشگاه فارغ التحصیل شده و شغل و درآمدی ندارد و عاشق دختری به نام مهین ( نیکی کریمی ) می شود که خانواده او از وضعیت مالی خوبی برخوردارند و اختلاف طبقاتی باعث می شود که پدر عروس با ازدواج آنها مخالفت کند. حمید برای رسیدن به دختر مورد علاقه اش وارد قاچاق دارو می شود و رضایت پدر عروس را به دست می آورد. حمید و مهین برای ماه عسل به شمال سفر می کند و در بین راه با زنی تصادف می کند و حمید از ترس مجازات علیرغم مخالفت مهین فرار می کند، چون حمید برای کمک به مصدوم برنمی گردد مهین خودش برای کمک به مصدوم به بیمارستان مراجعه می کند و در طی این مدت متوجه کارهای غیرقانونی حمید می شود و قصد جدائی از حمید را دارد. حمید توضیح می دهد که کارهای غیرقانونی او به خاطر او و پدرش بوده و حالا برای رهایی از مشکلات باید به او کمک کند… ... [مشاهده متن کامل]
• ابوالفضل پورعرب • نیکی کریمی • عباس امیری مقدم • سید علی سجادی حسینی • فرحناز منافی ظاهر • معصومه اسکندری • مرتضی آوینی در یادداشتی با نام مستعار فرهاد گلزار دربارهٔ این فیلم گفته است: «عروس فیلمی است استادانه و نمونه ای از سینمایی مطلوب. اصل مطلب این است که افخمی سینما را همان طور که باید باشد دیده است نه بیش تر و نه کمتر. انتخاب پورعرب برای این نقش بسیار عالی و بازی او بی نقص است، چه جایزه بگیرد و چه نگیرد. تماشاگر همه چیز را باور می کند و هیچ لکه تاریکی نمی یابد تا به تعارض میان واقعیت با آنچه که در فیلم می گذرد پی ببرد. موسیقی فیلم آنقدر خوب روی فیلم نشسته بود تا آخر به یاد نیاوردم که فیلم موسیقی دارد. در فیلم «عروس»، عشق بین زن و مرد نیز صورتی واقعی داشت؛ نه صورتی افسانه ای آنسان که در روان شناسی اعماق طرح می شود و نه حالتی اروتیک، آن سان که در فیلم «نوبت عاشقی». همه چیز واقعی بود و در عین حال، واقعیتی عظیم تر از پس همه وقایع جلوه داشت. » • مسعود فراستی در پاسخ به این که آیا عروس فیلم مطلوب سید مرتضی آوینی است گفته است: مرتضی خیلی با حساب و کتاب اسم مستعار در پایین مطالبش می زد؛ یعنی «فرهاد گلزار»، مرتضی آوینی هست و نیست. مرتضی اهل پنهان کردن خود نبود. اما اهل این بود که به مصلحت ها فکر کند، یک جا بزند مرتضی آوینی و جای دیگر بزند فرهاد گلزار، همچنان که مطالبی که در مورد مخلباف می نوشت به نام گلزار چاپ می کرد، اما مطلب دیده بان را زده سید مرتضی آوینی. مطلب که در مورد فیلم های روشنفکری می نوشت به نام فرهاد گلزار می زد چون این اسم آن فرد روشنفکری بود که از روشنفکری برگشته بود، سید مرتضی آوینی هم که خودش بود. سینمای ارزشی اش مشخص است. سینمای فرهنگی اش هم روشن است؛ این درست نیست که بگوئیم سینمای مطلوب مرتضی، عروس بود. … اسم مرتضی بالای مطالب دیده بان و مهاجر درشت می خورد سید مرتضی آوینی اما روی مطلب فیلم عروس می خورد فرهاد گلزار، این یعنی چی؟ یعنی کمی فکر کنند که چرا اسم اصلی اش را بالای مطلب نزده. خیلی ها هم همان موقع فهمیدند فرهاد گلزار همان مرتضی است. … از مطالب فرهاد گلزار دفاع می کرد اما حد دفاع را می گویم. این نبود که مرتضی با اسم فرهاد گلزار خلاف نظر خود مطلب بدهد و با اسم مرتضی، مطالب خودش را بدهد، مطالبش درجه بندی داشت. با اسم گلزار درجه بندی اش، ارزشی و سینمایی بود. با اسم آوینی خودش بود با همه ایدئولوژی، تفکر، نگرش و سینما. • بهروز افخمی، کارگردان فیلم گفته که سید مرتضی آوینی «در مورد فیلم عروس به صورت خصوصی به من می گفت: در انتهای فیلم نتیجه گیری اخلاقی ای که گرفتی خوب نیست و به صورت فرمایشی و سفارشی به نظر می آید. » افخمی همچنین اشاره کرده که در زمان ارائه فیلم در جشنواره فیلم فجر نقدهای جریان روشنفکری نسبت به فیلم مثبت بوده، اما بعد از اکران عمومی فیلم و پس از حمایت جریان راست و روزنامه کیهان از آن، جریان روشنفکری بر علیه فیلم نقد نوشتند و آن را مبتذل خواندند. • فرامرز رفیع پور: «در این فیلم، روحیه مصرف گرایی و نیز ارزش های مادی، ثروت، نابرابری و سودجویی به مثابه ارزش های مثبت اشاعه داده شده و در مقابل ارزش های مذهبی و انقلابی کاملاً تحت الشعاع ارزش های مادی و سودجویی قرار گرفته است. »
به عروس در لری آروس و آریس گفته می شود
البته پایین لغت نامه دهخدا زدن اشتباه کردن چون لغت نامه دهخدا پارسی است واژه #عروس چه ریشه ای دارد ؟ آیا واژه ای عربی است ؟ برابرهای دیگر آن در زبان های ایرانی چه هستند ؟ عروس همان اَروس ایرانی بمعنای سپیدی و روشنی است و معادل دیگر آن که بسیار پرکاربرد است : بهیگ / بهی یا بیوگ / بیو است : این واژه از ریشه هندواروپایی wedh بمعنای تعهد و پیمان بستن، آمده و با انگلیسی wedding هم ریشه است. همچنین در اوستایی 𐬬𐬀𐬜𐬏� ( vaδū ) و . . . . ... [مشاهده متن کامل]
بعنوان یک لر می گویم ؛ تا جایی که بیاد دارم همیشه از واژه � بِـهِگ � استفاده کرده ایم : تازه بهگ، و یا بهگ برون و . . . از واژه اَلوس نیز بمعنای رنگ سفید جانوران استفاده می کنیم منبع. لغت نامه دهخدا
سلام در زبان تپوری ( مازندرانی ) واژگان : ( آجیش = بدن لرز ) ، ( آروس = زیبا رو ) ، ( اَجیک = کرم خاکی ) ، ( اَفتو = ظرف مخصوص اب گرم ) . حرکت ( آ ) در اول واژگان تپوری یعنی برای نامگذاری بکار می رود ، گاهی در تلفط به ( اَ ) و ( اِ ) تبدیل می شود .
واژه عروس معادل ابجد 336 تعداد حروف 4 تلفظ 'arus نقش دستوری اسم ترکیب ( اسم ) [عربی، جمع: عرائس] مختصات ( عَ ) [ ع . ] آواشناسی 'arus الگوی تکیه WS شمارگان هجا 2 منبع لغت نامه دهخدا فرهنگ فارسی عمید فرهنگ فارسی معین فرهنگ واژه های سره فرهنگ فارسی هوشیار
بیگم
عبدالخلیل قوطوری در مورد کلمۀ عروس در زبان ترکی ( ترکمنی ) : عروس arus - �rus - عَر �r اَر ar= مرد، جوانمرد، شوهر، آقا، همسر، و. . . us اوس =بالا، بالا سر، مافوق، روی، رو، و. . . - در مقابل ( آس as= پایین، کمترین، زیر ، و. . . ) - عروس شده= آقا بالاسر شده، شوهر بالاسر شده ... [مشاهده متن کامل]
واژه عروس معادل ابجد 336 تعداد حروف 4 تلفظ 'arus نقش دستوری اسم ترکیب ( اسم ) [عربی، جمع: عرائس] مختصات ( عَ ) [ ع . ] آواشناسی 'arus الگوی تکیه WS شمارگان هجا 2 منبع واژگان عامیانه واژگان مترادف و متضاد
در ترکی به عروس گلین میگن
کردی جنوبی: وەۊ ( =وَیْوْ )
تو کوردیم به عروس میگیم "بوک" فک کنم خیلی شبیه پیوگ هست به هر حال اکثر زبونای ایرانی به یه ریشه میرسن
مهروران به کثرت و به کسوت عروس را اروس و اوروس گفتند که جای تقدیر دارد ( البته ارس هم در لهجه خروان هم رایج شده است ) اما این واژه با قومی وابستگی دارد که به زیبایی شهره اند و تمدن مفرغ در کف اینان بود . . . شرح ماوقع در پنچه اورمهانی شرفنامه مهروی نادره اثر خاندان شرف
واژه عروس کاملا پارسی است چون در عربی می شود زوجة این واژه یعنی عروس صد درصد پارسی است.
همسر فرزند را عروس گویند و گاه در اصطلاح عامیه به همسر برادر نیز گفته می شود. ازدواج با همسر فرزند حتی پس از طلاق یا مرگ فرزند جایز نیست ولی ازدواج با همسر برادر پس از طلاق یا مرگ برادر جایز و حلال است. ارث به عروس تعلق نمی گیرد.
به همسر فرزند یا همسر برادر عروس گفته می شود. ازدواج با عروس ( همسر فرزند ) حرام است.
همسر فرزند را عروس گویند.
اوروس
عروس ریخت اربی ( عربی ) واژه ی پارسی اروس است. پارسی باستان: ائوروشا ( سپید ) پارسی پهلوی: اروس پارسی نوین: اروس اربی: عروس ارمنی: هارس گرجی: اردزالی تاجیکی: اروس سواحیلی: بی بی اروسی
شهناز
اروس خدای عشق در اسطوره های یونان و احتمالا واژه عروس از آن گرفته شده باشد
گلین. بیوک
و خروسک: خروس ک پسوند شباهت یه گونه بیماری هست که صدایی مانند خروس از دهان بیمار خارج می گردد البته مانای خروس کوچک هم دهد سنجاقک :که به غیر از یک گونه بخش بندی ایلاتی در عثمانی مانای یک گونه سوزن که ته آن گرد است و شبیه به حشره سنجاقک است پس میتوان گفت ک از گونه تشبیه کننده است البته سنجاق ترکی است ولی سنجاقک ترکی _پارسی است. ... [مشاهده متن کامل]
و باقی چیز های که گفتین همگی پارسی است
در پاسخ به جدیری در مورد اروس که بانو کیان توضیح دادن در مورد باقی واژه های عربی مانند عریان و عقاب که آشکار است بدون استدلال دارید واژه خواری می کنین و این در پارسی پیشوند که فقط برای کوچک کردن و ناسازا گفتن نست برا نمونه: ... [مشاهده متن کامل]
ک تصغیر:کوچک نخودک ک تحقیر :مردک و زنیکه ک نجیب کننده:باب ک به مانای پدر گرامی یا نجیب مانند بابک خرمدین ک دلسوزی:مانند طفلک البته طفل عربی هستش ک زیبایی:مانند کنیزک ک همراهی:سنگک که تشبیه:اروسک لواشک پنیرک در مورد گروس که نیاز به گفتن نیست اکنون در باره ی خروس:دکتر کزازی در مورد واژه ی " خروس" می نویسد : ( ( خروس در پهلوی خروسxrōs بوده است. ریختی از آن خروش ، در خروشیدن کاربرد یافته است در پهلوی خروستن xrōstan. ریخت نوتر آن با دیگر گونی س به ه در پارسی خروه است که اندک در متن های ادبی به کار رفته است ستاک اوستایی خْروس که به معنی فریاد برآوردن است با کروشْ در سانسکریت سنجیده شده است.
پیوگ بهترین جایگزین برای عروس است. هرچند واژه آروس با این نگارش پارسی است و نمیتوان آن را از پرهون واژگان زدود، ول با سخن رودکی بزرگ : بسا که مست درین خانه بودم و شادان چنانک جاه من افزون بد از امیر و پیوگ ... [مشاهده متن کامل]
گمان بر این است که پیوگ و بیوگ بهتر از آروس و عروس باشد. اینگونه جشن پیوند زناشویی را نیز پیوگانی یا بیوگانی توان گفت.
نگارش درست این واژه اروس می باشد؛ زیرا پارسی است نه اربی. این واژه در سنسکریت: اَروسَ arusa ( رو به سرخی؛ زیرا بر چهره ی اروس سرخاب می مالیدند تا زیباتر شود ) و در اوستایی: اَئوروشَ aur - uŝa ( سپید، درخشان ) و در پهلوی اروس arus ( سپید ) بوده است و این که اروسان جامه ی سپید بر تن می کنند از همین روست.