habitual drinker of arrack or spirits, tippler, drunkard
عرق خونی
haematidrosis
عرق رازیانه
fennel water, fennel-water
عرق ریختن
to perspire (from blushing)
عرق ریز
sweaty, weepy
عرق ریزی
perspiration, sweat
عرق زنیان
anisette
عرق سرد
cold sweat
عرق سگی
booze, hooch, rotgut
عرق سوز
heat rash, prickly heat, heat-rash
عرق فروش
vendor of arrack or brandy
عرق گز
(pimples caused by) overheating
مترادف ها
arrack(اسم)
عرق، عرق نارگیل و برنج
sweat(اسم)
خوی، عرق، عرق ریزی
perspiration(اسم)
خوی، عرق، عرق بدن، کار سخت، عرق ریزی
distillate(اسم)
عرق، عصاره
brandy(اسم)
عرق، کنیاک، براندی
vodka(اسم)
عرق، ودکا، عرق روسی
transudation(اسم)
عرق، نفوذ، ترشح، تراوش، رسوخ، فرانشت
پیشنهاد کاربران
عرق ( به انگلیسی: Arak ) نام عمومی نوشیدنی های الکلی است که از تقطیر انواع میوه ها به دست می آید. درجنوب و شرق اروپا، ترکیه، اسرائیل و کشورهای عرب خاورمیانه عرق از تخمیر و تقطیر گیاه انیسون به دست می آید ... [مشاهده متن کامل]
و آن را در جریان تولید با بذر گیاهانی مانند بادیان یا رازیانه معطر می کنند و معمولاً همراه با آب و یخ مصرف می کنند که این کار باعث آزاد شدن اسانسهای گیاهی محلول در الکل ( ولی نامحلول در آب ) شده و نوشیدنی را کدر و شیری رنگ می کند. این نوشیدنی را نباید با نوشیدنی الکلی ای که در جنوب و جنوب شرق آسیا تولید می شود و آن را ارک می خوانند یا با آنچه که در ارمنستان به جای ودکا عرق می در ایران معروف ترین عرق از تخمیر و تقطیر کشمش حاصل می شود که به آن عرق سگی می گویند.
عرق ( می، باده ) ؛ همتای پارسی این واژه ی عربی، اینهاست: چشند cashand ( سغدی ) تاهو tāhu، مل mol، می mey ( دری ) . عرق ( آبی که از پوست تن بیرون زند ) ؛ همتای پارسی این واژه ی عربی، اینهاست: ... [مشاهده متن کامل]
واژه عرق معادل ابجد 370 تعداد حروف 3 تلفظ 'araq نقش دستوری اسم ترکیب ( اسم ) [عربی] مختصات ( عَ رَ ) [ ع . ] ( اِ. ) آواشناسی 'araq الگوی تکیه WS شمارگان هجا 2 منبع فرهنگ فارسی عمید لغت نامه دهخدا
دارای دو معنی است : عَرَق و عِرق ● 1 رطوبتی که بدن هنگام گرمای بیش از حد و فعالیت مداوم ترشح می کند ● 2 رگ و ریشه و غیرت درونی و نوعی تعصب مثال : عِرق ملی : تعصب ملی، میهن دوستی * معنای دوم عرق با کسر - ع - گاهی اشتباهی《 ارق》 نوشته می شود
نوشدارو . کنایه از شراب. ( برهان قاطع ) . شراب. ( غیاث اللغات ) . یکی از نامهای شراب است. ( از رشیدی ) ( انجمن آرا ) ( جهانگیری ) . به کنایه شراب را نوشداروی غم گویند که علاج زخم اندوه کند. نوشداروی غم
محمدامین درست می گوید، واژه ی عِرق از مبنا و معنای اصلی خود دور شده است. سیاستمداران با پروپاگاندا واژه ها را تحریف می کنند و تعاریف و معنایی میسازند که بسیار خطرناک است. به عنوان مثال واژه ی عرق ملی که ... [مشاهده متن کامل]
جدیدا بسیار مشهور شده است و شدیدا استفاده می شود، به گونه ای در مغز مردم نقش بسته است که یعنی باید روی کشورت در هر شرایطی غیرت و تعصب داشته باشی و حتی اگر در کشورت انواع مشکلات اقتصادی و فرهنگی و سیاسی وجود داشت به جای اصلاح و اعتراض، چشم پوشی کنی و فقط بی قید و شرط کشور را بپرستی تا پایه های بعضی سیستم های ناکارامد و فاسد محکم تر شود . در کجای دیکشنری های اصیل ما عِرق به معنی کنونی می باشد؟ واژه ها قدرتمند تر از اسلحه هستند.
فرق معنی عرق با اَرَق: معنی اَرَق: ➕ جهت نوشیدنی های الکلی بهتر است از کلمه اَرَق استفاده شود، نه عرق ! اَرَق به بخاری که تبدیل به شبنم شده که حاصل تعریق گیاهان و گل ها و کلا چیز های معطر است گفته می شود و ظریف و مطبوع است. اما عرق به نجاسات حیوانی بد بو گفته می شود . ... [مشاهده متن کامل]
یا به عبارتی دیگر عرق، مایع تولید شده از غدد زیر پوست هنگام افزایش دمای بدن می باشد. به همین ترتیب بهتر است برای نوشیدنی های الکلی از اَرَق استفاده نماییم. ✨
عِرق در دیکشنری ما به معنای اصل و ریشه است ولی آن را به� عشق� و� غیرت� و� تعصب� سوق دادند و به واژه ی �ملی� چسبانده اند و واژه ی زشت مثل �عرق ملی� را پدید آوردند. این تحریفات واژه طبق نظر برخی صاحب نظران تئوری توطئه محسوب می شود و آن را از دسیسه های کشورهای کمونیستی و دیکتاتوری خوانده اند تا ابزاری قدرتمند مثل ادبیات را تبدیل به پروپاگاندای سیاسی کنند. ... [مشاهده متن کامل]
ما به عنوان فارسی زبانان نباید اجازه دهیم در واژه ها دستکاری شوند و از اوریجنال بودن درآیند. ما باید سعی کنیم از دیشکنری ها و منابع معتبر استفاده کنیم و قربانی این تحریفات نشویم
به گفته دو ست ما ، لغت سغدی آرک - āraka - *``r`k ( آرا=مست کا=کننده ) که عرب آنرا عرق مینویسد به معنای مستی آور است که کنایه از شراب الکلی باشد. و درباره عرق تن ، نیز همین واژه را بکار برده اند و عرقی که به عنوان دارو بکار برده می شود ، بنابراین این واژه ایرانی است
*خِی ( Xey ) در شاهنامه، به جای عَرَق ( روی پوست ) که عربی است، واژهٔ "خوِی" آمده که "خِی" ( xey ) واگفته می شود. یکی مَرد را شاه از ایران� بخواند که از ننگ، ما را به خوِی دَر نِشاند.
در زبان آلمانی به عِرق، حیثیت، شرف، آبِرو، افتخار و وجاهت، Ehre می گویند، r در آلمانی ( غ ) واگوییده ( تلفظ ) می شود. ( اِاِقِ یا اِهقِ ) پرسشی که اکنون سربرمی آورد این است که آیا واژه ( عِرق ) هندواروپایی است یا نه. ... [مشاهده متن کامل]
From Middle High German ere, from Old High German era ( “honour, fame, sense of honour” ) , from Proto - West Germanic *aiRu, پرسشی که اکنون سربرمی آورد این است که آیا واژه ( عِرق ) هندواروپایی است یا نه.
مشروب
خیس عرق بودن ( اصطلاح )
perspiration عرق During the break between games, she had a drink of water and wiped the perspiration off her face and arms with a towel طی زمان استراحت بین نیمه ها، اون دختر یه لیوان آب خورد و عرق روی صورت و دستاشو خشک کرد
لغت سغدی آرک - āraka - *``r`k ( آرا=مست کا=کننده ) که عرب آنرا عرق مینویسد به معنای مستی آور است که کنایه از شراب الکلی باشد. و چه بسا که عرق تن هم و عرق مستی آور یکی باشند