عرف

/~orf/

    code
    convention
    form
    institution
    praxis
    rubric
    tradition
    usage
    secular law
    common law
    common language or pariance

فارسی به انگلیسی

عرف گرایی
conventionality

عرف و عادت مردم
mores

مترادف ها

habit (اسم)
عادت، خوی، جامه، خو، عرف، لباس روحانیت، روش طرز رشد

practice (اسم)
عادت، عمل، تمرین، ممارست، ورزش، عرف، مشق، تکرار، برزش

custom (اسم)
عادت، خوی، رسم، عرف، مرسوم، سنت، حقوق گمرکی، برحسب عادت

tradition (اسم)
عادت، رسم، عرف، مرسوم، سنت، روایت متداول، عقیده رایج، عقیده موروثی

consuetude (اسم)
عادت، اعتیاد، عرف، رسم و روش

civil law (اسم)
عرف

common law (اسم)
عرف، حقوق عرفی

praxis (اسم)
عادت، مثال، عرف، رویه

secular law (اسم)
عرف

temporal law (اسم)
عرف

پیشنهاد کاربران

عُرف
خصلتی است که آنرا عقل بپسندد و شرع قبول کند
هنجار
مشهور
نمونه: در عرف فلاسفه این واژه چنین کاربرد دارد: در گفتار فلاسفه این واژه. . . ( عرف: گفتار )
نمونه: در عرف مردم گرگان این کار را کردن زشت است: در فرهنگ مردم گرگان. . . ( عرف: فرهنگ )
عرف: عرف چیزی پرتکرار است که در گذر زمان پذیرفته شده است. چه بسا عرف نادرست است و چه بسا درست.
...
[مشاهده متن کامل]

پارسی را پاس بداریم.

عرف، روش شناخته شده ایست که به سبب تکراردرمیان مردمان جامعه ای نهادینه شده باشد. قانونگذاردرپیدایش عرف دخیل نبوده بلکه عرف درشکل گیری برخی ازقوانین تاثیرگذاربوده است. ممکن است عرف جامعه یک روش زندگی درجایی
...
[مشاهده متن کامل]
ودوره ای راپسندیده ودرزمان ومکانی دیگرناپسند بدانندیا به عکس، به عنوان نمونه ، درگذشته مثلازمان قاجارهمه مردان ازخردوکلان ، کلاه برسرمی نهادندولی هم اکنون کلاه درمواقع ضروری استفاده می شود. اغلب معاملات برمبنای عرف صورت می گیردودرقانون مدنی ایران نیزآمده است که، الفاظ عقودبرمعانی عرفی محمولند، وهمچنین متعارف بودن امری نیازبه تصریح ندارد.

عرف و واژه های همخانواده همه آریایی و ایرانی هستند:
لغت سغدی گرف ɣərβ* شکل اصلی لغت ئرف←عرف است که در متن های بازمانده از این زبان به معنای دانش خرد فهم understand knowledge ثبت شده و از آن لغت گرفاک ɣərβāk* به معنای دانا wise و گرفاکیا ɣərβākyā* به معنای دانش knowledge به دست آمده است. بدل شدن گرف←ئرف مانند بدل شدن گید←ئید است که عرب آنرا عید مینویسد ( پُست واژه عید را ببینید ) . بدینسان روشن میشود که لغت ئرفان ( شناخت ) ←عرفان نیز یک واژه ایرانیست.
...
[مشاهده متن کامل]


*پیرس: An Introduction to Manichean Sogdian by Harvard University

عرف به معنای شناخت می باشد. کلمه ی لتعارفوا که از مشتقات کلمه عرف است، درسوره حجرات به ( تایکدیگررابشناسید ) معنی شده است.

بپرس