نمونه: در عرف فلاسفه این واژه چنین کاربرد دارد: در گفتار فلاسفه این واژه. . . ( عرف: گفتار ) نمونه: در عرف مردم گرگان این کار را کردن زشت است: در فرهنگ مردم گرگان. . . ( عرف: فرهنگ ) عرف: عرف چیزی پرتکرار است که در گذر زمان پذیرفته شده است. چه بسا عرف نادرست است و چه بسا درست. ... [مشاهده متن کامل]
پارسی را پاس بداریم.
عرف، روش شناخته شده ایست که به سبب تکرار درمیان مردمان جامعه ای نهادینه شده باشد. قانونگذار در پیدایش عرف دخیل نبوده بلکه عرف در شکل گیری برخی از قوانین تاثیرگذار بوده است. ممکن است عرف جامعه یک روش زندگی ... [مشاهده متن کامل]
درجایی و دوره ای راپسندیده و در زمان ومکانی دیگر ناپسند بدانند یا به عکس، به عنوان نمونه ، در گذشته مثلا زمان قاجار همه مردان ازخرد و کلان ، کلاه بر سر می نهادند ولی هم اکنون کلاه در مواقع ضروری استفاده می شود. اغلب معاملات برمبنای عرف صورت می گیرد و در قانون مدنی ایران نیزآمده است که، الفاظ عقودبرمعانی عرفی محمولند، وهمچنین متعارف بودن امری نیاز به تصریح ندارد.
عرف و واژه های همخانواده همه آریایی و ایرانی هستند: لغت سغدی گرف ɣərβ* شکل اصلی لغت ئرف←عرف است که در متن های بازمانده از این زبان به معنای دانش خرد فهم understand knowledge ثبت شده و از آن لغت گرفاک ɣərβāk* به معنای دانا wise و گرفاکیا ɣərβākyā* به معنای دانش knowledge به دست آمده است. بدل شدن گرف←ئرف مانند بدل شدن گید←ئید است که عرب آنرا عید مینویسد ( پُست واژه عید را ببینید ) . بدینسان روشن میشود که لغت ئرفان ( شناخت ) ←عرفان نیز یک واژه ایرانیست. ... [مشاهده متن کامل]
*پیرس: An Introduction to Manichean Sogdian by Harvard University
عرف به معنای شناخت می باشد. کلمه ی لتعارفوا که از مشتقات کلمه عرف است، درسوره حجرات به ( تایکدیگررابشناسید ) معنی شده است.