عرضه کردن


    introduce
    merchandise
    offer
    present
    purvey
    render
    stock
    tender

فارسی به انگلیسی

عرضه کردن برای فروش
carry

عرضه کردن به دادگاه
enter

عرضه کردن در بازار
market

عرضه کردن کتاب و فیلم
release

مترادف ها

tender (فعل)
ارائه دادن، ترد کردن، لطیف کردن، عرضه کردن، تقدیم کردن، پیشنهاد دادن، حساس بودن

offer (فعل)
پیشنهاد کردن، فدا کردن، پیشکش کردن، تقدیم داشتن، عرضه کردن، عرضه داشتن

پیشنهاد کاربران

فرا پیش نهادن
نمودن
در پیش نهادن ؛ عرضه کردن :
آن همه عشوه که در پیش نهادند و غرور
عاقبت روز جدائی پس پشت افکندند.
سعدی.
|| و همچنین کلمه پیش و پیشاوند �فرا� با مصادری ترکیب شود چون :
فراپیش داشتن ؛ عرضه کردن. ( یادداشت بخط مؤلف ) :
آینه جهد فراپیش دار
درنگر و پاس رخ خویش دار.
نظامی.
متاعی که در سله خویش داشت
بیاورد و یک یک فراپیش داشت.
نظامی.
عرضه داشتن
آشکار کردن

بپرس