volunteer
فارسی به انگلیسی
مترادف ها
تسلیم شدن، پیشنهاد کردن، سر فرود آوردن، ارائه دادن، تسلیم کردن، تقدیم داشتن، مطیع شدن، عرضه داشتن، گردن نهادن
بخشیدن، معرفی کردن، ارائه دادن، اهداء کردن، تقدیم داشتن، عرضه داشتن
پیشنهاد کردن، فدا کردن، پیشکش کردن، تقدیم داشتن، عرضه کردن، عرضه داشتن
پیشنهاد کاربران
توان داشتن، لیاقت داشتن، قابلیت داشتن، چیزی برای ارائه داشتن
سلام دوستان عرضه نوسته بودید تقدیر تشکر از شما خوبان ممنونم 🌷
در پیش نهادن ؛ عرضه کردن :
آن همه عشوه که در پیش نهادند و غرور
عاقبت روز جدائی پس پشت افکندند.
سعدی.
آن همه عشوه که در پیش نهادند و غرور
عاقبت روز جدائی پس پشت افکندند.
سعدی.
فراپیش داشتن ؛ عرضه کردن. ( یادداشت بخط مؤلف ) :
آینه جهد فراپیش دار
درنگر و پاس رخ خویش دار.
نظامی.
متاعی که در سله خویش داشت
بیاورد و یک یک فراپیش داشت.
نظامی.
آینه جهد فراپیش دار
درنگر و پاس رخ خویش دار.
نظامی.
متاعی که در سله خویش داشت
بیاورد و یک یک فراپیش داشت.
نظامی.
جنم و باوجود
زرنگ بودن
نَفْسِ قوی داشتن
زرنگ بودن
نَفْسِ قوی داشتن
بته داشتن
لهجه و گویش تهرانی
عرضه داشتن
لهجه و گویش تهرانی
عرضه داشتن
عرضه داشتن : ارائه دادن .
( مرزبان نامه، محمد روشن ج اول، چاپ دوم، ۱۳۶۷، ص452 ) .
( مرزبان نامه، محمد روشن ج اول، چاپ دوم، ۱۳۶۷، ص452 ) .
مبذول داشتن