عُرِضَ:
در کلام وحی دو معنا دارد: تقدیم کردن: "إِذْ عُرِضَ عَلَیْهِ بِالْعَشِیِّ الصَّافِنَاتُ الْجِیَادُ" و روی برگرداندن: "وَ مَنْ أَعْرَضَ عَنْ ذِکْرِی" مراد از اعراض، روی برتافتن است.
عِرض. عریضه. ارث. آز وآرزو را می نمایند.
ایرشت و یورش عَرَض تاخت پرتو بر پدیده است وگوهر که جوهر باشد .
عرض= جهشن
عرض=گزرش/وجار/گزارش
عرض، درازای چیزی را نشان می دهد.
عرض از طول کوتاه تر است ولی هر دو درازا را نشان می دهند.
ابرو
واژه عرض
معادل ابجد 1070
تعداد حروف 3
تلفظ 'orz
نقش دستوری اسم
ترکیب ( اسم ) [عربی] [قدیمی]
مختصات ( عَ رْ ) [ ع . ]
آواشناسی 'araz
الگوی تکیه WS
شمارگان هجا 2
منبع فرهنگ فارسی
فرهنگ فارسی معین
الْعَرْض" عرضه کردن، نشان دادن، در معرض گذاشتن.
الْفَقْرُ وَ الْغِنَى بَعْدَ الْعَرْضِ عَلَی اللَّهِ سُبْحَانَهُ.
تهیدستی و توانگری واقعی، پس از عرضه شدن اعمال به پیشگاه خدای سبحان معلوم میشود.
عِرض یعنی آبرو
اصطلاح حقوقی دفاع از عِرض و ناموس یعنی دفاع از آبرو و ناموس
کلمه ( عرض ) به معنای چیزی است که بر چیز دیگری عارض شود، و زود هم از بین برود، و از همین جهت است که لذائذ دنیائی را ( عرض ) نامیده اند، چون زود از بین می رود.
شاید از آن جهت به رخسار، روی و صورت، عارض ( اسم فاعل عرض ) گویند که عرض کننده ی فرد است همچنان که یکی از معانی عرض پیدا و آشکارا گردیدن است، عرض کننده از باب شناسایی یا از باب وضعیت فرد، همچنان که از صورت فرد ویژگی هایی چون سلامتی و بیماری، شاد بودن و غمگینی و غیره مشاهده و آشکار می شود البته عده ای شاید با این صحبت مخالف باشند که عرض شد ولی این موضوع حداقل می تواند به یادسپاری آسان تر معنی کلمه ی عارض به معنای روی، صورت و گونه کمک کننده باشد.
... [مشاهده متن کامل]
در ضمن یکی از معانی کلمه عرض در باب بیان است شاید از آن جهت است که با بیان، گوینده خود را بر شنونده آشکار می کند.
نسبت جوهر و عرض مانند نسبت نور و منیر است.
عرض ~ جوهر
نور ~ منیر
شکل ظاهری هر چیز
مخالف جوهر
اعراض یعنی روی برگرداندن
اعراض جمع عرض است
عرض یعنی امورظاهری
مشاهده ادامه پیشنهادها (١٠ از ١٤)