عرش

/~arS/

    empyrean
    heaven
    paradise
    sky
    zion
    the empyrean
    throne

مترادف ها

heaven (اسم)
خدا، فلک، بهشت، عرش، آسمان، سپهر، عالم روحانی، قدرت پروردگار، گردون، هفت طبقه اسمان

empyrean (اسم)
عرش، فلک الافلاک، کره اتش

siege (اسم)
احاطه، عرش، سریر

throne (اسم)
تخت، عرش، سریر، اورنگ

پیشنهاد کاربران

عرش:عرش در قرآن به معنای تخت است: وَرَفَعَ أَبَوَیْهِ عَلَى الْعَرْشِ
و به معنای چیزی که از آسمان معلق و آویزان شده باشد: أَنْشَأَ جَنَّاتٍ مَعْرُوشَاتٍ
مانند تاکستان که انگور از آن آویزان است.
...
[مشاهده متن کامل]

عرش چیزی نیست که خدا را حمل کند. در عرش لوح محفوظ حق تعالی هست.
طبق حدیث امام رضا علیه السلام عرش نامی برای دانش و قدرت و آستان و بزرگی خداست که همه چیز در آن قرار دارد.

تخت فرمانروایی جهان
Arche به زبان آلمانی با تلفظ های آرکه ؛ آرخه و یا آرشه اشاره به کشتی نوح دارد. حرف ه در انتهای این الفاظ نشانه مصغر یا کوچک بودن است و اگر آنرا برداریم این واژه ها به شکل زیر تبدیل می شوند: آرک یا ارک؛
...
[مشاهده متن کامل]
آرخ یا ارخ؛ عارش یا عرش . بر طبق بعضی آیات قرآنی پایه های عرش روی آب بوده اند، آن آیات اشاره به عرش خداوند نداشته اند بلکه به پایه های کشتی نوح بر روی شط العرب ، محل بهم پیوستن رود های تیگریز یا دجله و فرات و کارون در اعصار دور دست. اگر کشتی نوح ( نو آه ) بطور حقیقی و واقعی وجود داشته بوده باشد، آنگاه این احتمال می تواند قوی و قریب به یقین باشد که قطعات آن کشتی زیر رسوبات در ته آب های خلیج فارس بین شط العرب و تنگه هرمز دفن گردیده و نه روی کوه های آرارات بر زمین نشسته باشد. عنوان هخامنشی با حروف لاتین و به زبان آلمانی به شکل زیر نوشته می شود : Archemenied با تلفظ های آرکه یا آرخه و یا آرشه منید. به این معنا که قوم هخامنشی سر سلسله اجداد خودرا نوح می پنداشته اند. این عنوان دو معنا دارد ؛ یکی اینکه " تو کشتی کوچک من هستی" و دیگری اینکه " تو مسافر یا سرنشین این کشتی کوچک می باشی " . از دیدگاه امروز و به زبان تمثیل و تشبیه، کشتی نوح را میتوان کل محتوای کیهان و تار و پود های آن در نظر گرفت که سوار بر امواج نوسانات متوالی باز و بسته شدن یا انبساط و انقباض و در طول زنجیره وقوع قیامت ها ( به زبان دینی ) و یا وقوع مه بانگ های متوالی ( به زبان علمی ) سامان یا نظام احسن و اشرف آفرینش مبداء و زندگی طولانی مدت درون آن در سطح کمال ایده آل خوبی و زیبایی را پشت سر گذاشته و وارد رود خانه عظیم و فراگیر سلسله طویل نظم ها و حیات های دنیوی گردیده است و در پایان این راه و سفر بسیار طولانی یعنی در معاد دوباره بهمراه کلیه اجزای مفید و با هدایت و سکانداری نوح تمثیلی و یا عارف کل کیهانی دوباره به همان سرچشمه اولیه باز خواهد گشت. برای محاسبه و تعیین طول زمانی سفر این کشتی کل بهمراه سرنشینان غیر زنده و زنده نباتی و حیوانی و انسانی بین مبداء و معاد کافیست که زمان پلانک یعنی ۱۰ بتوان منهای ۴۳ ثانیه را معکوس و آنرا به سال تبدیل نمود. لطفا پایه های این محاسبه را بر ۳۶۵ شبانه روز استوار نمایید که نتیجه محاسبه سال شمسی باشد و نه قمری. و اگر ایرانی و فارسی زبان هستید، از ماه های فروردین و اردیبهشت و خرداد و تیر و مرداد و شهریور و مهر و آبان و آذر و دی و بهمن و اسفند استفاده کنید و نه از ماه های حاجی قربانعلی و یا مشهدی رجب علی و یا کربلایی رمضان خان و یا محرم حسین خان ربیع ال اولی و یا ال ثانوی.

سپهر=عرش
سپهرار=اوج آسمان/فلک نهم/کُره آتش
سپهران سپهر=اختر نهم/فلک نهم/فلک الافلاک
Gbxcdf tkdwhopbpcc gzpubgvebfbfx dvf v
طاس آبگون. [ س ِ ] ( ترکیب وصفی، اِ مرکب ) به معنی طارم نیلگون است که کنایه از آسمان باشد. ( برهان ) .
نام روستایی در بخش بندر ریگ شهرستان بندرگناوه در استان بوشهر
قندیل دو سر
کنایه از آسمان است
عالم بالا
این واژه را تازیان ( اربان ) از واژه ارشیای ایرانی گرفتند و شایانست بگویم که ارشیا در باستان ارشیار بود و ارش به مینوی بهشت و راه اهوراییست پس واژه ارش را ایرانیوار و درست بنویسیم
ایرانی بخودت بیا
این واژه درحقیقت پارسى است و تازیان ( اربان ) آن را از واژه ارشیا Arshia ( پهلوى: عرش ، عرش الهى ) برداشته اند، همتاهاى پارسى آن اینها هستند : گَرُزمان Garozman ( پهلوى: عرش اعلى ، والاترین جایگاه در بهشت ، اعلى علیین ) و بالیستان بالیست Balistan balist ( پهلوى
...
[مشاهده متن کامل]

:اعلى علیین ، والاترین جاى بهشت ، بهترین طبقه عرش )
همچنین خود واژه ارش پارسی است و میتواند بسیاری وندبسازد و زبانمان را بگستراند مانند:
ارشنده، ارشیده، ارشیا، ارشا، ارشیر، ارشور، ارشیدن، ارشد، ارشاد، ارشک، ارشاک، ارشل، ارشال، ارشی و. . . تازه این تنها گوشه ای از توان پسوندهای پارسی بود.

عرش: گروثْمان
دکتر کزازی واژه ی " گروثْمان" را در نوشته های خود به جای واژه ی " عرش" بکار برده است.
( نامه ی باستان ، جلد اول ، میر جلال الدین کزازی ، 1385، ص 169 )
عرش در لغت به معنی برافراشتن و هر موجود برافراشته است و به همین جهت به سقف و یا تخت پایه بلند ، عرش گفته می شود.
...
[مشاهده متن کامل]

و نیز عرش در لغت به معنی چیزی است که دارای سقف بوده باشد و گاهی به خود سقف نیز عرش گفته می شود.
تفسیر نمونه ج : 6 ص : 3

عرش فرسای : معراج کننده
امّی و اُمّهات را مایه
عرش فرسای و عرش را سایه
( پیامبر ) معراج کننده و سایه ی عنایت برای عرش است.
هفت پیکر نظامی، تص دکتر ثروتیان، ۱۳۸۷، ص۸۳.
ﻋَﺮﺵ/به معنی تخت است. اما عرش الهی ﻣﺮﻛﺰ ﺗﺪﺑﻴﺮ ﻭ ﻛﻨﺎﻳﻪ ﺍﺯ ﻗﺪﺭﺕ ﺍﺳﺖﻭﻗﺘﻲ ﻣﻲ ﮔﻮﻳﻨﺪ: ﻓﻠﺎﻧﻲ ﺑﺮ ﺗﺨﺖ ﻧﺸﺴﺖ ﻳﺎ ﺍﻭ ﺭﺍ ﺍﺯ ﺗﺨﺖ ﭘﺎﻳﻴﻦ ﻛﺸﻴﺪﻧﺪ، ﻳﻌﻨﻲ ﺑﻪ ﻗﺪﺭﺕ ﺭﺳﻴﺪ ﻳﺎ ﺑﺮﻛﻨﺎﺭ ﺷﺪ ( برگرفته از تفسیر نور استاد قرائتی ) اما در عبارت قرآنی، قَرْیَةٍ وَهِیَ خَاوِیَةٌ عَلَی عُرُوشِهَا، عروش جمع عرش است و عرش به معنی سقف است.
تخت
آسمان
سریر
این واژه درحقیقت پارسى است و تازیان ( اربان ) آن را از واژه ارشیا Arshia ( پهلوى: عرش ، عرش الهى ) برداشته اند، همتاهاى پارسى آن اینها هستند : گَرُزمان Garozman ( پهلوى: عرش اعلى ، والاترین جایگاه در بهشت ، اعلى علیین ) و بالیستان بالیست Balistan balist ( پهلوى
...
[مشاهده متن کامل]

:اعلى علیین ، والاترین جاى بهشت ، بهترین طبقه عرش )

مشاهده ادامه پیشنهادها (١٠ از ١٨)

بپرس