عرش:عرش در قرآن به معنای تخت است: وَرَفَعَ أَبَوَیْهِ عَلَى الْعَرْشِ
و به معنای چیزی که از آسمان معلق و آویزان شده باشد: أَنْشَأَ جَنَّاتٍ مَعْرُوشَاتٍ
مانند تاکستان که انگور از آن آویزان است.
... [مشاهده متن کامل]
عرش چیزی نیست که خدا را حمل کند. در عرش لوح محفوظ حق تعالی هست.
طبق حدیث امام رضا علیه السلام عرش نامی برای دانش و قدرت و آستان و بزرگی خداست که همه چیز در آن قرار دارد.
تخت فرمانروایی جهان
Arche به زبان آلمانی با تلفظ های آرکه ؛ آرخه و یا آرشه اشاره به کشتی نوح دارد. حرف ه در انتهای این الفاظ نشانه مصغر یا کوچک بودن است و اگر آنرا برداریم این واژه ها به شکل زیر تبدیل می شوند: آرک یا ارک؛
... [مشاهده متن کامل] آرخ یا ارخ؛ عارش یا عرش . بر طبق بعضی آیات قرآنی پایه های عرش روی آب بوده اند، آن آیات اشاره به عرش خداوند نداشته اند بلکه به پایه های کشتی نوح بر روی شط العرب ، محل بهم پیوستن رود های تیگریز یا دجله و فرات و کارون در اعصار دور دست. اگر کشتی نوح ( نو آه ) بطور حقیقی و واقعی وجود داشته بوده باشد، آنگاه این احتمال می تواند قوی و قریب به یقین باشد که قطعات آن کشتی زیر رسوبات در ته آب های خلیج فارس بین شط العرب و تنگه هرمز دفن گردیده و نه روی کوه های آرارات بر زمین نشسته باشد. عنوان هخامنشی با حروف لاتین و به زبان آلمانی به شکل زیر نوشته می شود : Archemenied با تلفظ های آرکه یا آرخه و یا آرشه منید. به این معنا که قوم هخامنشی سر سلسله اجداد خودرا نوح می پنداشته اند. این عنوان دو معنا دارد ؛ یکی اینکه " تو کشتی کوچک من هستی" و دیگری اینکه " تو مسافر یا سرنشین این کشتی کوچک می باشی " . از دیدگاه امروز و به زبان تمثیل و تشبیه، کشتی نوح را میتوان کل محتوای کیهان و تار و پود های آن در نظر گرفت که سوار بر امواج نوسانات متوالی باز و بسته شدن یا انبساط و انقباض و در طول زنجیره وقوع قیامت ها ( به زبان دینی ) و یا وقوع مه بانگ های متوالی ( به زبان علمی ) سامان یا نظام احسن و اشرف آفرینش مبداء و زندگی طولانی مدت درون آن در سطح کمال ایده آل خوبی و زیبایی را پشت سر گذاشته و وارد رود خانه عظیم و فراگیر سلسله طویل نظم ها و حیات های دنیوی گردیده است و در پایان این راه و سفر بسیار طولانی یعنی در معاد دوباره بهمراه کلیه اجزای مفید و با هدایت و سکانداری نوح تمثیلی و یا عارف کل کیهانی دوباره به همان سرچشمه اولیه باز خواهد گشت. برای محاسبه و تعیین طول زمانی سفر این کشتی کل بهمراه سرنشینان غیر زنده و زنده نباتی و حیوانی و انسانی بین مبداء و معاد کافیست که زمان پلانک یعنی ۱۰ بتوان منهای ۴۳ ثانیه را معکوس و آنرا به سال تبدیل نمود. لطفا پایه های این محاسبه را بر ۳۶۵ شبانه روز استوار نمایید که نتیجه محاسبه سال شمسی باشد و نه قمری. و اگر ایرانی و فارسی زبان هستید، از ماه های فروردین و اردیبهشت و خرداد و تیر و مرداد و شهریور و مهر و آبان و آذر و دی و بهمن و اسفند استفاده کنید و نه از ماه های حاجی قربانعلی و یا مشهدی رجب علی و یا کربلایی رمضان خان و یا محرم حسین خان ربیع ال اولی و یا ال ثانوی.
سپهر=عرش
سپهرار=اوج آسمان/فلک نهم/کُره آتش
سپهران سپهر=اختر نهم/فلک نهم/فلک الافلاک
Gbxcdf tkdwhopbpcc gzpubgvebfbfx dvf v
طاس آبگون. [ س ِ ] ( ترکیب وصفی، اِ مرکب ) به معنی طارم نیلگون است که کنایه از آسمان باشد. ( برهان ) .
نام روستایی در بخش بندر ریگ شهرستان بندرگناوه در استان بوشهر
قندیل دو سر
کنایه از آسمان است
عالم بالا
این واژه را تازیان ( اربان ) از واژه ارشیای ایرانی گرفتند و شایانست بگویم که ارشیا در باستان ارشیار بود و ارش به مینوی بهشت و راه اهوراییست پس واژه ارش را ایرانیوار و درست بنویسیم
ایرانی بخودت بیا
این واژه درحقیقت پارسى است و تازیان ( اربان ) آن را از واژه ارشیا Arshia ( پهلوى: عرش ، عرش الهى ) برداشته اند، همتاهاى پارسى آن اینها هستند : گَرُزمان Garozman ( پهلوى: عرش اعلى ، والاترین جایگاه در بهشت ، اعلى علیین ) و بالیستان بالیست Balistan balist ( پهلوى
... [مشاهده متن کامل]
:اعلى علیین ، والاترین جاى بهشت ، بهترین طبقه عرش )
همچنین خود واژه ارش پارسی است و میتواند بسیاری وندبسازد و زبانمان را بگستراند مانند:
ارشنده، ارشیده، ارشیا، ارشا، ارشیر، ارشور، ارشیدن، ارشد، ارشاد، ارشک، ارشاک، ارشل، ارشال، ارشی و. . . تازه این تنها گوشه ای از توان پسوندهای پارسی بود.
عرش: گروثْمان
دکتر کزازی واژه ی " گروثْمان" را در نوشته های خود به جای واژه ی " عرش" بکار برده است.
( نامه ی باستان ، جلد اول ، میر جلال الدین کزازی ، 1385، ص 169 )
عرش در لغت به معنی برافراشتن و هر موجود برافراشته است و به همین جهت به سقف و یا تخت پایه بلند ، عرش گفته می شود.
... [مشاهده متن کامل]
و نیز عرش در لغت به معنی چیزی است که دارای سقف بوده باشد و گاهی به خود سقف نیز عرش گفته می شود.
تفسیر نمونه ج : 6 ص : 3
عرش فرسای : معراج کننده
امّی و اُمّهات را مایه
عرش فرسای و عرش را سایه
( پیامبر ) معراج کننده و سایه ی عنایت برای عرش است.
هفت پیکر نظامی، تص دکتر ثروتیان، ۱۳۸۷، ص۸۳.
ﻋَﺮﺵ/به معنی تخت است. اما عرش الهی ﻣﺮﻛﺰ ﺗﺪﺑﻴﺮ ﻭ ﻛﻨﺎﻳﻪ ﺍﺯ ﻗﺪﺭﺕ ﺍﺳﺖﻭﻗﺘﻲ ﻣﻲ ﮔﻮﻳﻨﺪ: ﻓﻠﺎﻧﻲ ﺑﺮ ﺗﺨﺖ ﻧﺸﺴﺖ ﻳﺎ ﺍﻭ ﺭﺍ ﺍﺯ ﺗﺨﺖ ﭘﺎﻳﻴﻦ ﻛﺸﻴﺪﻧﺪ، ﻳﻌﻨﻲ ﺑﻪ ﻗﺪﺭﺕ ﺭﺳﻴﺪ ﻳﺎ ﺑﺮﻛﻨﺎﺭ ﺷﺪ ( برگرفته از تفسیر نور استاد قرائتی ) اما در عبارت قرآنی، قَرْیَةٍ وَهِیَ خَاوِیَةٌ عَلَی عُرُوشِهَا، عروش جمع عرش است و عرش به معنی سقف است.
تخت
آسمان
سریر
این واژه درحقیقت پارسى است و تازیان ( اربان ) آن را از واژه ارشیا Arshia ( پهلوى: عرش ، عرش الهى ) برداشته اند، همتاهاى پارسى آن اینها هستند : گَرُزمان Garozman ( پهلوى: عرش اعلى ، والاترین جایگاه در بهشت ، اعلى علیین ) و بالیستان بالیست Balistan balist ( پهلوى
... [مشاهده متن کامل]
:اعلى علیین ، والاترین جاى بهشت ، بهترین طبقه عرش )
مشاهده ادامه پیشنهادها (١٠ از ١٨)