زبان عربی زبانی است که اکثر قواعد و لغات ان وام واژه ها هستند که به این زبان داخل شدند و پس از تغییر شکل کلمه ای جدید ساخته شد
مانند پردیس پارسی. فردوس عربی
چیر اَو ایلامی ( در لری همانگونه تلفظ میشود ) . شراب عربی
... [مشاهده متن کامل]
انبار پ. انبار ع
چترنگ پ. شطرنج ع
تاس پ. طاس ع
کهرمان پ. قهرمان ع
و. . . همچنین اصل پایه و مهم اشیا مونث و مذکر از قواعد و دستور زبان اوستایی گرفته شده در اوستایی مونث، مذکر و خنثی بود و عربی این قاعده را از اوستایی گرفته است
بررسیِ واژه یِ ایرانیِ "وادی" به چمِ " آبراه، گذرگاهِ آب، مسیلِ آب، جوی، رود، رودخانه، نهر":
در زبانِ اوستاییِ جوان " وَدَی: vaδay " به چمِ " آبراه، کانالِ آب، گذرگاهِ آب، مسیلِ آب، جوی، رودخانه" بوده است که به ریختِ " وَئیدی:vaiδi" نیز آمده است. این واژه برآمده از واژه یِ " وَد/وَذ " در همین زبانِ اوستایی به چمِ " روان کردن/ شدن، جاری کردن/ شدن، تَر کردن/شدن، آب دادن" بوده است. ترگویه ( =ترجمه ) یِ واژه یِ اوستاییِ " وَدَی"، در زبانِ پهلوی " yōy " بوده است که همان واژه یِ " جوی" در زبانِ پارسیِ کُنونی می باشد.
... [مشاهده متن کامل]
( برایِ پِی جُستِ این واژه در پَسگشتهایِ ( =منابعِ ) کهن به وَندیدادِ اوستا ( V. 5. 5 ) و ( V. 14. 12 ) و همچنین فرهنگِ اویم - ایوَک ( F. 8 ) نگاه بیاندازید. )
" وَد/وَذ " از زبانِ اوستایی با واژگانِ " ud" و " und " از زبانِ سانسکریت به چمِ " جاری کردن یا شدن، روان شدن، شستشو کردن یا دادن، تَر کردن، حمام کردن" همریشه بوده است. " uda " در زبانِ سانسکریت به چمِ " آب" و واژه یِ " uda. dhi" به چمِ " رودخانه" بوده است.
همانگونه که از وانگاره ( =تصویرِ ) زیر پیداست، کریستین بارتولومه واژه یِ " وَدَی" از زبانِ اوستایی را با واژه یِ " unatti " از زبانِ سانسکریت همبسته و همریشه دانسته است که با کمی بررسی می توان دریافت که خودِ واژه یِ " unatti" در سانسکریت برآمده از واژه یِ " ud" یا " und " در همین زبان می باشد.
پیوندِ آواییِ دو واژه یِ " وَد" ( اوستایی ) و " اود: ud" ( سانسکریت ) :
دگرگونیِ آواییِ "او: u " و " وَ: va" را می توان برایِ نمونه در واژگانِ زیر از زبانهایِ ایرانیِ کهن دید:
1 - ( اورون: urun ) و ( اوروَن: urvan ) از زبانِ اوستایی که ریشه یِ واژه یِ "رَوان" به چمِ " روح" است.
( به پیامِ من در زیرواژه یِ "روان" از همین تارنما بنگرید. )
2 - واژه یِ " وَس" از زبانِ اوستایی به چمِ " خواستن، میل داشتن" که کُنونه یِ این واژه یِ اوستایی " اوس: us" بوده است؛ پس داریم : " وَس: vas" و " اوس: us". ( به وانگاره یِ ( =تصویرِ ) نخست از پیامِ من در زیرواژه یِ " وس" از همین تارنما نگاه بیاندازید. )
3 - ( - sur ) و ( - svar ) از زبانِ اوستایی به چمِ " صبح، بامداد، پگاه"
4 - ( دونمَن:dunman ) و ( dvanman ) به چمِ " ابر، مه، دود" در زبانِ اوستایی؛
( در این باره به پیامِ اینجانب در زیرواژه یِ " دومان" از همین تارنما مراجعه کنید و به رجِ ( =سطرِ ) دهم از وانگاره یِ ( =تصویرِ ) نخست بنگرید. )
و. . . .
در زبانِ وَخی یا واخانی که شاخه ای از زبانهایِ پامیری است، واژه یِ " واد: vād " به چمِ " کانال، آبراه" بوده است و در زبانِ ارمنی نیز واژه " get/gety " به چمِ "رود، رودخانه" .
نکته 1:
ریشه واژه یِ "وادی" در قرآن به روشنی برآمده از همین واژه یِ اوستاییِ " وَدَی: vaδay " می باشد. چمِ آغازینِ این وامواژه در زبان عربی همین بوده است و چمهایِ دیگرِ این واژه در اسلام بنابر گفته یِ خود اسلام شناسان از دلِ این واژه برآمده است.
نکته:
" وَد" در زبانِ اوستایی دارایِ چمهایِ دیگری همچون " هدایت کردن، راهبری کردن، کشاندن، راندن، سوق دادن" بوده است که ریشه یِ واژه یِ " وادینیتَن=واد. ین. یتَن" از زبانِ پارسیِ میانه - پهلوی بوده است ( در این پیام بیشتر به چمهایِ این واژه نمی پردازم ) .
نکته:
همریشگیِ میانِ واژه یِ اوستاییِ " وَدَی" و واژه یِ ایرانیِ "وادی" و سپس واژه یِ " وادی" در قرآن برایِ نخستین بار در این کارنوشت پیش کشیده شده است.
. . . . . . . . . . . . . . . . . . . . . .
پَسگَشتها:
1 - رویبرگهایِ 1343 تا 1345 از نبیگِ " فرهنگنامه زبانِ ایرانیِ کهن" ( کریستین بارتولومه )
2 - رویبرگهایِ 1269 و 1270 از نبیگِ " فرهنگِ واژه های اوستا"
3 - رویبرگهایِ 310 تا 312 از نبیگِ " فرهنگ سَنسکریت - فارسی" - پوشینه یکم
هیچ زبانی پاک از وام واژه نیست.
برای نمونه واژگان زبان انگلیسی، 29 درصد از ریشه فرانسوی، 29 درصد از ریشه لاتین، 6 درصد از ریشه یونانی، 10 درصد از ریشه زبان های دیگر و تنها 26 درصد ریشه در زبان های ژرمنیک ( انگلیسی میانه و کهن، اسکاندیناوی، هلندی و. . . ) دارند. منتها کسی با نگریستن به این واژه ها متوجه ریشه شان نمیشود چونکه این زبان های مبدا همانند انگلیسی ساختار هندواروپایی دارند و با پیشوند و پسوند کار میکنند، و انگلیسی حتی وندهایشان را همراه با کلمات اصیل خود بکار می برد. عربی نیز همینگونه است، برای مثال واژه قانون را از κανών ( kanon ) در یونانی گرفته و از آن قوانین، مقننه، تقنین و. . . را برساخته. یا رواج، ترویج، مروج و. . . را از رواگ در فارسی میانه برساخته. بیشتر واژگان عربی جعل شده از زبان های دیگر مانند اکدی، یونانی و فارسی هستند و چون در قالب دستور زبان عرب رفته اند ریشه یابی آنها برای افراد ناآشنا به علم اتیمولوژی ممکن نیست.
... [مشاهده متن کامل]
فارسی با اینکه وام واژه های کمتری نسبت به زبان انگلیسی دارد، ولی به این دلیل که اکثرا ظاهر عربی دارند و در قالب دستور زبان عربی در فارسی استفاده میشوند، بسیار قابل تشخیص تر هستند و این مایه ی ریشخند برخی افراد سودجو یا بی سواد شده. همینطور بیشتر واژه های عربی در فارسی برابر دارند و با گرفتن واژگان عربی فارسی فلج نمیشود، بنگرید به شاهنامه فردوسی و دیگر آثار فارسی سره.
یاسر بلوچ
عَرَبی / اَرَبی
وارون اِنگاشت آمِگان واژه ی عَربی/ اَربی هم ریشه با ایران است و از همین روی است که بسیاری از واژگان اَرَبی و ایری یا پارسی هَم شِرکَند ( مُشتَرَکَند ) :
ایران : ایر - آن
عَرَبی / عَرَب / اَرَبی : اَر - بی
... [مشاهده متن کامل]
ایر و اَر = آر : آذَر ، آتَش ، هیر ، خورشید
بی در اَرَبی یَنی be = زندگی ، زیست در اینجا آهنگ و مُراد و مَقصود : کَس ، شَخص، فَرد ، انسان یا موجود زنده ؛ در کُل این دو ویس و قوم در دو سوی بزرگترین مرکز تمدنی / کَندار شهریگری : رودهای تیزرود / دجله،
فُرات : بنگرید با :
انگلیسی : flow , آلمانی : fliess = جاری ، شاری ، رَواناب
کارون و کَرخه و خَلیج/ شاخاب/ کَنداب پارس یا خَلیج ِ آر
می زیستند و به آر به مینه ی آذر یا آتش در آسمان و زمین باور داشتند .
معنی:مرتفعان