عذاب: همتای پارسی این واژه ی عربی، اینهاست:
آزار، شکنجه ŝekanje، کویست kovist ( دری )
ابژم abžam، ابگم abgam ( پارتی )
دژین dažin ( لکی )
خنشیاک xanŝyāk ( سغدی )
اصطلاحی که برای عزاب دادن کسی می گویند
واژه عذاب
معادل ابجد 773
تعداد حروف 4
تلفظ 'ezāb
نقش دستوری اسم
ترکیب ( صفت ) [عربی، جمعِ عَذْب] [قدیمی]
مختصات ( عَ ) [ ع . ]
آواشناسی 'azAb
الگوی تکیه WS
شمارگان هجا 2
منبع لغت نامه دهخدا
فرهنگ فارسی عمید
فرهنگ فارسی معین
در اینکه طبق کدام منطقه ترجمه میشود هم مهم است .
طبق ادبیات عرب ، عرب به معنای منع است
طبق ادبیات عرب غیر حجاز به معنای ، دوری و تنهایی و جدایی .
طبق عجم در معنای خوشی بکار رفته .
... [مشاهده متن کامل]
در فارسی عذب نداریم مگر آنکه ترکیب عذر و آب در معنای عاقبت عمل باشد .
در قرآن همان معنای منع را میدهد .
عِذاب به معنای شیرین و گواراست
صورت ما اندرین بحر عِذاب
می دود چون کاسه ها بر روی آب
آزار
پای واه = عذاب
بن خان: فرهنگ ریشه شناختی زبان فارسی، حسن دوست
#پارسی دوست
واژه ایرانی است :
واژه عز با واژه آز ( آزار >در این واژه ار پسوند است ) همخانواده است و اب هم پسوند است .
این واژه ایرانی است و با واژه آزار هم خانواده است : آز 》آذ》عذ
ار در آزار پسوند است
نقبت
فَقِنا عَذابَ النّارِ = ما را از شکنجه ی آتش نگاه دار
عذاب = شکنجه
کیفر، کیفر دادن، به کیفر رساندن
آزار دهنده ؛ شکنحه ؛ تاوان انجام کار بد و زشت
ازار
مشاهده ادامه پیشنهادها (١٠ از ١٤)