عدم تناسب


    disproportion
    incongruity

مترادف ها

contradiction (اسم)
رد، ضدیت، مخالفت، تضاد، تناقض، مغایرت، ضد گویی، خلاف گویی، عدم تناسب

پیشنهاد کاربران

لری بختیاری
لیشی، نا خُو، اَو وُر چالَ رِز:نا متناسب، عدم تناسب، بی لیاقت، بی عرضه
عدم تناسب: همتای پارسی این دو واژه ی عربی، این است:
ناگونجاوی nāgunjāvi ( کردی )
نا به اندامی
نابه اندام . [ ب ِ اَ ] ( ص مرکب ) ناموزون . نامتناسب . که باندام نیست .
بی اندامی ؛ عدم تناسب. زشتی :
از خوک بباغ در چه افزاید
جز زشتی و خامی و بی اندامی.
ناصرخسرو.

بپرس