کین، دشمنی
حمید رضا مشایخی - اصفهان
دُشمنِ جُدا:عداوت ( عَدُو سِوی ) .
دشمنی همراه با کینه توزی
با شهراوردی و شهرا وندی نه شهراشوبی، با رقابت و ( مدانت ) ونه عداوت.
*رای هند فرمود برهمن را که: بیان کن از جهت من مَثَل دو تن که با یک دیگر دوستی دارند و به تضریب نَمّام خائن بنای آن خلل پذیرد و به عداوت و مفارقت کشد
کلیله و دمنه
دشمن شدن با کسی ، کینه گرفتن
عداوت در اصل از ماده عدو بمعنی تجاوز می آید و بغضاء از ماده بغض بمعنی تنفر از چیزی است و ممکن است فرق میان این دو کلمه این باشد که بغض بیشتر جنبه قلبی دارد و عداوت جنبه عملی و یا لااقل اعم از عملی و قلبی است .
کینه. . . . تنفر. . . . .
معادات. [ م ُ ] ( ازع، اِمص ) عداوت کردن و با کسی دشمنی کردن. ( غیاث ) ( آنندراج ) . عداوت و دشمنی با یکدیگر. ( ناظم الاطباء ) : و بدان که اصل خلقت ما بر معادات بوده است و از مرور روزگار مایه گرفته است. ( کلیله و دمنه چ مینوی ص 279 ) . شاپور مطل و مدافعت پیش نهاد و بدان سبب موالات و مصافات، منافرت و معادات گشت. ( جهانگشای جوینی ) . و رجوع به معاداة شود.
... [مشاهده متن کامل]
نقار
تعند
دشمنی، کین، خصومت، عناد، کینه، بغض، حقد، مخاصمه، مخالفت
دشمنی
دشمنی
مشاهده ادامه پیشنهادها (١٠ از ١٤)