عجول

/~ajul/

    hasty
    rash
    brash
    hotheaded
    impatient
    impetuous

مترادف ها

fast (صفت)
سفت، تند، سریع، سرزنده، سبک، رنگ نرو، سریع السیر، تندرو، با وفا، فوری، جماز، عجول، جلد و چابک

speedy (صفت)
چابک، سریع، سریع السیر، عجول

rash (صفت)
تند، بی پروا، عجول، بی احتیاط

hurried (صفت)
زود، عجول، شتاب زده، دست پاچه، هول هولکی، بی تامل

precipitous (صفت)
از روی عجله، عجول، بی مهابا، شتابناک

hasty (صفت)
تند، عجول، شتاب زده، دست پاچه، زود رس

hasteful (صفت)
عجول

پیشنهاد کاربران

واژه عربی صفت بر وزن مفعول.
برابر های پارسی: شتابکار - پر شتاب - تندرو - شتابان
جت
زودبیز. ( نف مرکب / ن مف مرکب ) شتابزده و عجول :
زودبیز و تند و زودآزار باشد هر شهی
خواجه باری زودبیز و تند و زودآزار نیست.
فرخی.
شتاب خورده . [ ش ِ خْوَ / خُر دَ / دِ ] ( ن مف مرکب ) عجول . ( ناظم الاطباء ) : دوش از درم درآمد جانان شتاب خورده از بادرنگ مستی از شعله تاب برده . میرزاطاهر. || متهور و گستاخ . ( ناظم الاطباء ) .

بپرس