عجم

/~ajam/

    non-arab
    barbarian
    iranian
    non-arabs

پیشنهاد کاربران

وَلَقَدْ نَعْلَمُ أَنَّهُمْ یَقُولُونَ إِنَّمَا یُعَلِّمُهُ بَشَرٌ لِسَانُ الَّذِی یُلْحِدُونَ إِلَیْهِ أَعْجَمِیٌّ وَهَذَا لِسَانٌ عَرَبِیٌّ مُبِینٌ
در این آیه لِسَانُ أَعْجَمِیٌّ در برابر عَرَبِیٌّ مُبِینٌ ( روشن ) آمده است.
عجم واژه ای ایرانی است
اُجو = اُوجه = اُگر = اُج = نیرو = گروه = لشگر
آما = نیرومند
با ترکیب این دو واژه به نتیجه زیر می رسیم
اُجآما = اجما = اجم = عجم
که به معنای نیروی نیرومند یا همان لشگر نیرومند است.
...
[مشاهده متن کامل]

رویه ۳۸ و ۳۹ و ۴۰ فرهنگ واژه های ایران کهن کریستیان بارتولومه
رویه ۱۴۰ فرهنگ واژه های ایران کهن

عجم نامی است برگرفته از جم ( جمشید ) که اعراب به ما دادند و تازی واژه ای است برگرفته از قبیله بزرگ طایی ( حاتم طایی از افراد مشهور این قبیله است )
عَجْم: نقطه گذاری: ( . . . بنویسی بی عجم و اِعراب ) ( مقامات حمیدی، مقامه ی پنجم )
سعید عزیز
پس چرا بعد از پیامبر که اعراب مسلمان شدند باز هم به منظور گنگ و لال ایرانیان رو خطاب میکردند؟همانا گمان است که در معنای آن فرگشت صورت گرفته باشد ( دقیق یاد ندارم که به این تغییر معنایی در ادبیات چه می گویند )
بسی رنج بردم در این سال سی
عجم زنده کردم بدین پارسی
واژه عجم
معادل ابجد 113
تعداد حروف 3
تلفظ 'ojm
نقش دستوری اسم
ترکیب ( اسم ) [عربی، جمعِ اَعْجَم] [قدیمی]
مختصات ( مطلقاً )
آواشناسی 'ajam
الگوی تکیه WS
شمارگان هجا 2
منبع فرهنگ فارسی معین
عجم هیچگاه در عربی همچین معنی نداره و گنگ و لال میشه صم و بکم، دوما عجم واژه ای بوده که اعرابی که زیر سلطه ساسانیان بودند مانند یمنیها و لخمیها در نامه هایشان شاه ایران را شاه عجم یا ملوک عجم میخواندند،
...
[مشاهده متن کامل]
پس واژه عجم به هیچ هنوان نمیتوانسته معنای توهین آمیزی داشته باشد چون اعراب در آن زمان در جایگاه فخر فروشی نبودند و عجم واژه ای احترام امیز بوده، اعراب پیش از اسلام خود را فرزندان - رب - میدانستند و ایرانیان را فرزندان - جم - میدانستند و جم در اساطیر ودا پسر خورشید و نخستین انسان فانی و در ایران یکی از پادشاهان پیشدادی هست و طبق اوستا نخستین کسی هست که اهورامزدا دین خود به او بسپرد، رب هم نام بت و خدایی در عربستان پیش از اسلام بود

کسی که نمی تواند خوب تکلم کند و منظورش را برساند.
پاره ای نویسندگان بزرگ پارسی چچون خاقانی و کیکاوس وشمگیر عجمی را پارسی ندان و انکه پارسی نیست و زبان ندان گرفته اند اینگونه گرفته اند که
عجم سخنور و رسا نیست پس انکه سخن پارسی نداند عجم و اعجمی است -
...
[مشاهده متن کامل]

و تا عجمی یابی پارسی گوی مخر که عجمی را بخری بخوی خویش توانی برآوردن و پارسی گوی را نتوانی
قابوسنامه
ملک عجم چو طعنه ترکان اعجمی است
بخرد کجا بساط تمنا برافکند

عَجَم
به گمان واژه ای پارسی است :
عَجَم : عَ - جَم
عَ/ اَ : پیش وند ، چند مینه دارد فشارانش ( تاکید ) ، کوتاه شدهء اَز
جَم : جَمشید
اَجَم = اَز قوم ِ جَم /جَمشید ( ایرانی )

هر کلمه یا حرف برای معنا شدن نیاز به فرهنگ خود دارد؛
اسم: ژم
نوع: پسرانه
ریشه اسم: فارسی
معنی: نام پسر قباد برادر انوشیروان پادشاه ساسانی
ز انبوه پیلان و شیران�ژم�
گذرهای جیحون پر از باد و دم.
...
[مشاهده متن کامل]

به اشکش بفرمود [ کیخسرو ] تا سوی�ژم�
برد لشکر و پیل وگنج و درم.
فردوسی
در سروده فردوسی بزرگ ژم را به دشت یا بیشه مفهوم داده
ازم:
لغت نامه دهخدا
ازم . [ اَ ] ( اِ ) فرزند. ( برهان ) ( جهانگیری ) . ولد
در پارسی حروف پ گ چ ژ وجود دارد که اعراب کلمه اژم را به زبان خود تکلم کردند و در آخر اژم ( عجم ) مفهومه فرزند بیشه می باشد ؛
�اَژمان ( عجمان ) به معنی بیشه نشینان هست.

مشاهده ادامه پیشنهادها (١٠ از ١٢)

بپرس