عجبا

/~ajabA/

    strange
    surprising

مترادف ها

zooks! (صوت)
علامت تعجب، عجبا

why! (صوت)
عجبا

zounds! (صوت)
عجبا

پیشنهاد کاربران

ای شگفت ؛ یا للعجب. عجبا. شگفتا. ای عجب. چه بسیار عجیب. ( یادداشت مؤلف ) :
آب گلفهشنگ گشته از فسردن ای شگفت !
همچنان چون شیشه سیمین نگون آویخته.
فرالاوی.
پیری مرا به زرگری افکند ای شگفت !
...
[مشاهده متن کامل]

بی گاه دود زردم همواره سرف سرف.
کسایی.
سپهبد برانگیخت اسب ای شگفت !
به نوک سنان زآن سری برگرفت.
فردوسی.
بزد دست و ریش شهنشه گرفت
به خواری کشیدش به خاک ای شگفت !
فردوسی.
ببوسید رستهم تخت ای شگفت !
جهان آفرین را ستایش گرفت.
فردوسی.
تن شاه از آن آسیا برگرفت
همان آسیابان ببین ای شگفت !
فردوسی.
شه از آنکه عالم گرفت ای شگفت !
من آنرا گرفتم که عالم گرفت.
نظامی.
کسی را نصیحت مگو ای شگفت !
که دانی که در وی نخواهد گرفت.
سعدی.

ای عجبی. [ اَ / اِ ع َ ج َ ] ( صوت مرکب ) ای عجب. ترکیبی است برای بیان تعجب و شگفتی :
خون انگور فراز آر یا خون مویز
که مویز ای عجبی هست به انگور قریب.
منوچهری ( دیوان چ دبیرسیاقی ص 6 ) .
رزبان گفت چه رایست و چه تدبیر همی
...
[مشاهده متن کامل]

. . . . . . . . . . . . . . . . . . . . . . . . . . . . . . . . . . . . . . . . . . . . . . . . . . . . . . . . . . .
بمرند این بچگان گرسنه برخیر همی
بیم آن است که دیوانه شوندای عجبی.
منوچهری.
اگر همیشه بشادیش خواهم ای عجبی
چرا همیشه به تیمار خواهدم هموار.
عنصری.

blimey
واه. ( ع صوت ) کلمه ٔ تحسین که در مقام تعجب و تحسین استعمال می کنند. ( ناظم الاطباء ) . در عربی کلمه ٔ تحسین است به معنی چه خوش است و خوشا. ( یادداشت مرحوم دهخدا ) . رجوع به واهاً شود. || در فارسی کلمه ٔ تعجب است ، و در تداول زنان علامت تعجب سخت و ترس باشد. ( یادداشت مرحوم دهخدا ) . || دریغا. افسوس. افسوسا. دریغ. آه. || ( مص ) آه کشیدن. آه گفتن. ( یادداشت مرحوم دهخدا ) .
...
[مشاهده متن کامل]


ای شگفت. [ اَ / اِ ش ِ گ ِ ] ( صوت مرکب ) ای شگفتا. برای اظهار تعجب بکار رود :
آب گلفهشنگ گشته ست از فسردن ای شگفت
همچنان چون شوشه ٔسیمین نگون آویخته.
فرالاوی.
ای شگفت آنکه همی کینه ٔ خوارزم کشید
تا که حاصل شودش نام و برآید از ننگ.
فرخی.
دکی. [دِ ] ( صوت ) کلمه ٔ تعجب است در تداول عوام. علامت تعجب. زکی. دکیسه. لفظی است برای بیان اعتراض به گفته ٔ کسی با انکار حرف او یا مقابله و معارضه ٔ با او. ( ازفرهنگ لغات عامیانه ) . و رجوع به دکیسه و زکی شود.
ای عجب. [ اَ / اِ ع َ ج َ ] ( صوت مرکب ) برای اظهار تعجب و شگفتی بکار رود. ای شگفتا! ای شگفت :
شرم چرا داشت باید ای عجب او را
ز آن کرم و فضل روز روز برافزون.
فرخی.
نگه کن که پروانه ٔ سوزناک
چه گفت ای عجب گر بسوزم چه باک.
سعدی.
زکی

بپرس