عجب

/~ajab/

    wonder
    strange
    conceit
    strangel
    aw
    blimey
    crikey
    golly
    goodness
    gosh
    truly
    gee
    boy
    heigh-ho
    what
    zounds

فارسی به انگلیسی

عجب است
it is surprising

عجب اینکه
ironically

عجب حکایتی است
it is strange indeed!

عجب داشتن
to be surprised

مترادف ها

wonder (اسم)
شگفت، حیرت، تعجب، عجب، غریبه، اعجوبه

surprise (اسم)
شگفت، حیرت، تعجب، عجب، تحیر

astonishment (اسم)
حیرت، شگفتی، خیرگی، بیهوشی، عجب، حیرانی، سرگشتگی

strange (صفت)
غیر عادی، خل، بیگانه، خارجی، غریب، عجیب، عجب، اجنبی، نامعلوم، غریبه، ناشناس، نااشنا

astonishing (صفت)
عجیب، عجب

surprising (صفت)
شگفتی، عجب

پیشنهاد کاربران

عُجب یعنی خوبی های خود را بزرگ و بدی های خود را کوچک دیدن.
بکار بردن واژه "گویی، گویا، که اینچنین، که اینسان، که گویا، اِنگار، آهان، هان" به جای "که اینطور، عَجَب، اُ، جالب است، جِدی؟"
بِدرود
پیشنهاد واژه "روبش" به جای "تَعَجُب"، واژه "روبا" به جای "مُتَعَجِب"، واژه "روبان" به جای "عجیب، تعجب بر انگیز" و "روب" به جای "عَجَب".
ما در زبان اوستایی واژه ای داشتیم برابر رَئوب ( رَئوبیدن! ) برابر "تعجب کردن، عاشق شدن" که ما "تعجب کردن" را می خواهیم!
...
[مشاهده متن کامل]

با نگاه به برخی دگرگونی ها برای واژگان همسان از اوستایی به زبان پارسی میانه و پارسی امروزه، در میابیم که این واژه باید امروزه "روب" باشد.
پس واژه "روبِش، روبیدن" برابر "تعجب کردن" می باشد. "روبا" از بن کنونی "روبیدن" یا همان "روب" و "ا" ساخته شده است و واژه ای کنشگر ( =فاعل ) ساخته شده است. پس "روبا" برابر "تعجب کننده، متعجب" است.
"روبان" از بن کنونی "روبیدن" و پسوند همشایِگی ( =نسبت ) "ان" ساخته شده است. با نگاه به کاربرد پسوند "ان" که "نپسوند نِسبَت" است "روبان" برابر "عجیب، تجیب بر انگیز" می باشد ( میتواند باشد و ما هم از آن بکار می بریم )
"روب" هم که بن کنونی "روبیدن" است برابر "عَجَب" میباشد که آشکار است.
پس توانستیم با یک واژه در "اوستایی" برابر این واژگان بلند و پیچیده عربی را پیدا کنیم و پارسی بگوییم.
باز هم میگویم، این دیدگاه تنها برای "پیشنهاد واژه" است نه برابر "گستردن واژه". آن کار آن نهاد هایی است که شوربختانه امروزه هیچ کاری برای این واژگان بیگانه "عربی" نمیکنند.
بدرود!

اگر در پاسخ جمله خبری بی آید مثل:
الف ) دیروز رفتم پیش عباس ولی مرغ نداشت
ب ) عجب. . .
معادل انگلیسی همون I see به معنای "که اینطور" است
واژه عجب
معادل ابجد 75
تعداد حروف 3
تلفظ 'ajab
نقش دستوری اسم
ترکیب ( شبه جمله ) [عربی]
مختصات ( عُ جْ ) [ ع . ]
آواشناسی 'ajab
الگوی تکیه WS
شمارگان هجا 2
منبع لغت نامه دهخدا
فرهنگ فارسی عمید
فرهنگ فارسی معین
فرهنگ واژه های سره
فرهنگ فارسی هوشیار
مرگ بر لغات خاص من که معلوم نیست کی به من داده =سولاخ. نور. فضا. الله. عجب. ای دادوبیداد. کفر. ابلیس. قلعه الموت. عقاب. دانه بندی. ترامپ. فرسایش. امریکا. usa. قران. نماز. روزه. محرم. امام. پیغمبر. شانس. بخت. اقبال.
مرگ بر لغات خاص من مثل سولاخ. نور. فضا. عجب. ای دادوبیداد الله و باقی کسشعرها
quite a something/quite some something
British English used before a noun to emphasize that something is very good, large, interesting etc
That was quite a party you had
The engines make quite a noise
...
[مشاهده متن کامل]

It’s quite some distance away
be ( really/quite ) something
That was really something, wasn’t it?

عُجب : خودپسندی ، غرور
عُجب" به خود بالیدن به خاطر انجام کاری
شگفتا
عُجب : خود پسندی
در مجمع البیان گفته است : ( عجب و تعجب ) به معنای این است که امری که سببش برای انسان معلوم نیست بر نفس آدمی هجوم آورد، ( و انسان بناگهانی به او برخورد نماید )
!You don't say
ای شگفت. [ اَ / اِ ش ِ گ ِ ] ( صوت مرکب ) ای شگفتا. برای اظهار تعجب بکار رود :
آب گلفهشنگ گشته ست از فسردن ای شگفت
همچنان چون شوشه ٔسیمین نگون آویخته.
فرالاوی.
ای شگفت آنکه همی کینه ٔ خوارزم کشید
...
[مشاهده متن کامل]

تا که حاصل شودش نام و برآید از ننگ.
فرخی.
ای عجب. [ اَ / اِ ع َ ج َ ] ( صوت مرکب ) برای اظهار تعجب و شگفتی بکار رود. ای شگفتا! ای شگفت :
شرم چرا داشت باید ای عجب او را
ز آن کرم و فضل روز روز برافزون.
فرخی.
نگه کن که پروانه ٔ سوزناک
چه گفت ای عجب گر بسوزم چه باک.
سعدی.
واه. ( ع صوت ) کلمه ٔ تحسین که در مقام تعجب و تحسین استعمال می کنند. ( ناظم الاطباء ) . در عربی کلمه ٔ تحسین است به معنی چه خوش است و خوشا. ( یادداشت مرحوم دهخدا ) . رجوع به واهاً شود. || در فارسی کلمه ٔ تعجب است ، و در تداول زنان علامت تعجب سخت و ترس باشد. ( یادداشت مرحوم دهخدا ) . || دریغا. افسوس. افسوسا. دریغ. آه. || ( مص ) آه کشیدن. آه گفتن. ( یادداشت مرحوم دهخدا ) .

عَجَب : شگفتی
عُجْب : تکبر
Jiminy
عجب، شگفتا، ای داد!
مشاهده ادامه پیشنهادها (١٠ از ١٧)

بپرس