عتاب کردن


    rant
    snap
    to reprove
    to be angry(with)

فارسی به انگلیسی

عتاب کردن ناگهانی و با شور و حرارت
exclaim

مترادف ها

blame (فعل)
مقصر دانستن، سرزنش کردن، لکه دار کردن، ملامت کردن، عیب جویی کردن از، انتقاد کردن، گله کردن، عتاب کردن

rebuke (فعل)
زخم زبان زدن، سرزنش کردن، ملامت کردن، عتاب کردن، توبیخ کردن، سرکوفت دادن

chide (فعل)
سرزنش کردن، عتاب کردن، گله کردن از، غرغر کردن

reprove (فعل)
سرزنش کردن، ملامت کردن، عتاب کردن، نکوهش کردن

expostulate (فعل)
عتاب کردن، سرزنش دوستانه کردن

پیشنهاد کاربران

گران کردن سر. [ گ ِ ک َ دَ ن ِ س َ ] ( مص مرکب ) ترشروئی کردن. خشم آوردن. عتاب کردن :
خداوند خرمن زیان میکند
که بر خوشه چین سر گران میکند.
سعدی.
خشم گرفتن بر کسی، سرزنش کردن
سرزنش کردن
ناسک

بپرس