run
عبور از مانع
breakthrough
عبور بدون ادای احترام
go-by
عبور بدون سلام و علیک
go-by
عبور دادن
pass, transmit, to cause to pass, to ferry
عبور دهنده نور
achromatic
عبور نصف النهاری
transit
عبور هواپیما و فضاپیما
fly-by, flyby
عبور و مرور
traffic, passage
عبور و مرور را قطع کردن
shut
عبور کردن
pass, run, traverse, negotiate, to pass or cross
عبور کردن به سختی
thread
عبور کردن به سرعت
rush
عبور کردن به سرعت و اسانی
flit
عبور کننده
over-, thorough
عبور کننده از اقیانوس
transoceanic
عبور کننده از اقیانوس ارام
transpacific