گران مایه
عالی مکان . [ م َ ] ( ص مرکب ) آنکه منزلت و مقام رفیع دارد. آنکه مکان شریف دارد. عالیقدر. عالیجاه :
بگشا ز بال همت عالی مکان گره
تا کی شوی چو بیضه در این آشیان گره .
صائب ( از آنندراج ) .
بگشا ز بال همت عالی مکان گره
تا کی شوی چو بیضه در این آشیان گره .
صائب ( از آنندراج ) .
خورشیدجاه . [ خوَرْ / خُرْ ] ( ص مرکب ) بلندرتبه . آنکه جاه و مقام خورشید دارد : گردون غلامست از خطر خورشیدجاهست از گهرکیوان حسام است از ظفر بهرام پیکان باد هم . خاقانی .
سپهررفعت. [ س ِ پ ِهَْ رْ رِ ع َ ] ( ص مرکب ) بلندمرتبه. عظیم منزلت :
قطب سپهررفعت یعنی رکاب شاه
در اوج دار ملک رسید از کران آن.
خاقانی.
قطب سپهررفعت یعنی رکاب شاه
در اوج دار ملک رسید از کران آن.
خاقانی.
بزرگ قدر ، فخیم
والاجاه
علیه
حضرت اشرف