عاصی

/~Asi/

    turbulent
    rebellious
    rebel

مترادف ها

rebel (اسم)
یاغی، متمرد، عاصی، شورشی، طغیان گر، ادم افسار گسیخته، طغیان کننده

sinner (اسم)
گناهکار، بزهکار، عاصی

mutineer (اسم)
عاصی، شخص یاغی، شخص متمرد، سرباز یاغی

peccable (صفت)
عاصی، جایز الخطا، دستخوش خطا

sinful (صفت)
گناهکار، عاصی

rebellious (صفت)
سرکش، متمرد، عاصی

disobedient (صفت)
خیره، شیطان، سرکش، سرپیچ، متمرد، نامطیع، عاصی، گردن کش، نا فرمان

پیشنهاد کاربران

عاصی. ( عربی ) گناهکار و نافرمان. ج ، عُصاة. ( آنندراج ) ( غیاث اللغات ) :
بدانسته بودم همه پیش ازین
که عاصی بخواهد شد او همچنین.
[فردوسی]قابل توجه دوستانی که اصرار دارن کلمه تازی در شاهنامه نیست
شدیدالشکیمة ؛ سخت سرکش. ( یادداشت مؤلف ) : فلان شدیدالشکیمة است ؛ سرباز زننده و بسیار سرکش است. ( منتهی الارب ) ( ناظم الاطباء ) .
فرمان نبر، فرمان نبرنده
فرمان نبرد، فرمان بر
عصیانکار
اعصبانی
کلافه کردن
عصبانی
همسایه ها را عاصی کرد:همسایه ها را عصبانی کرد
گویش شوشتری: به ستوه آمدن
نافرمان

بپرس