عاشق

/~ASeq/

    amorous
    lover
    swain
    fond

فارسی به انگلیسی

عاشق بودن
enamor

عاشق پیشه
amorous, romantic, swain

عاشق پیشین
old flame

عاشق راستین
truelove

عاشق شدن
fall

عاشق هنرپیشگی و صحنه نمایش
stage-struck

عاشق و معشوق
lovers

مترادف ها

amorist (اسم)
عاشق پیشه، عاشق، زن باز

lover (اسم)
عاشق، معشوق، معشوقه، فاسق، دوستدار

sparker (اسم)
عاشق، جرقه زن

paramour (اسم)
یار، عاشق، معشوقه، رفیقه، فاسق، موله، مول

swain (اسم)
عاشق، نوکر، جوان روستایی

amorous (صفت)
عاشق، شیفته

loving (صفت)
عاشق، صمیمی، خاطرخواه، دوستدار، با محبت، محبت امیز

fond (صفت)
خواهان، مشتاق، عاشق، شیفته، علاقمند، مایل، خاطرخواه، انس گرفته

lovesome (صفت)
مطبوع، عاشق، محبوب

lovey-dovey (صفت)
عاشق

پیشنهاد کاربران

عاشق است به روی و بخالِه.
شد کمر بستهء او بشالِه.
مهرورزی مهر ورز این است.
شد بجانش فدا و بمالِه .
شهرام.
معشوق: دلبر
عاشق: دلباخته
عشق:دل دادگی
به نظر من، آنگونه که برخی از دیگر کاربران گرامی پیشنهاد داده اند، مناسب نیست که عاشق را "افسرده کالبد" یا "تافته جگر" یا "بی پروا" یا "واله ( حیران ) " معنا نمود زیرا: معانی بر دو وجه هستند؛ حقیقت و مجاز. عشق در معنای حقیقی "دوست داشتن" و شاید بتوان گفت حالت افراط گونه ی آن است. معنای مجازی آن است که واژه را در غیر معنای حقیقی آن به کار ببریم ولیکن برای بدست آوردن یک معنای مجازی خوب باید ارتباط معنایی بین واژه و معنای حقیقی آن وجود داشته باشد و این ارتباط باید از نظر عرف پسند شده و مورد استعمال قرار گرفته باشد.
...
[مشاهده متن کامل]

بله ممکن است کسی بواسطه عشق حیران و سرگشته، افسرده یا جگرتافته هم بشود. ولی عشق می تواند همیشه چنین نیز نیست و چه بسا عشق مایه سرور و نشاط و احساس زندگی و شور و اشتیاق و دیگر ویژگی های مثبت باشد. عشق می تواند فرح بخش، هدایت بخش، بیرون آوردن از حیرت و غیره باشد. بالاخره کدام یک از این وجوه را باید معنای مجازی عشق دانست؟! وجوه مثبت یا وجوه منفی را؟
یک انسان، ممکن است بدون اینکه عاشق شده باشد به ده ها دلیل دیگر حیران یا افسرده کالبد یا تافته جگر شود. عرف جامعه زمانی که افسرده کالبد یا حیران یا تافته جگر را می شنوند، برایش معنای عشق و حالت عاشق تداعی نمی گردد. این نشان میدهد در عرف چنین معادل مجازیی برای واژه عشق یا عاشق وجود ندارد.
بر خلاف آنچه در بالا گفتیم واژه هایی مانند: دلداده، دلباخته، دلشده و مانند اینها می توانند مجازاً معنای عاشق را برسانند. زیرا هم ارتباط معنایی خوبی بین این واژه و معنای حقیقی وجود دارد و هم اینکه عرف پارسی زبانان چنین درکی را از آنها را پذیرفته و بواسطه استعمال متداول ساخته است.

بی پروا . واله .
ایشکامند / ایشکاور
عاشق از عشق میاد
عشق از ایشکا ی پارسی میاد
پس شاید بتوان از ایشکامند بهره برد
والِهْ
عاشق: کسی که دلباخته ی دیگری شده و احساس وابستگی سختی به او پیدا کرده و نشانه های آن را نمایان می سازد و به دنبال دستیابی به آن است و برای خشنودی او هرکاری می کند و برای دستیابی به او و یا خرسندی اش گاهی تا پای جان پیش می رود.
...
[مشاهده متن کامل]

( https://www. cnrtl. fr/definition/amoureux )
همتای پارسی این واژه ی عربی، این است: میناک meynAk ( پشتو: meynnAk )

واژه عاشق
معادل ابجد 471
تعداد حروف 4
تلفظ 'āšeq
نقش دستوری صفت
ترکیب ( اسم، صفت ) [عربی، جمع: عشاق]
مختصات ( ش ) [ ع . ] ( اِفا. )
آواشناسی 'ASeq
الگوی تکیه WS
شمارگان هجا 2
منبع فرهنگ فارسی عمید
واژگان مترادف و متضاد
تافته جگر. [ ت َ / ت ِ ج ِ گ َ ] ( ص مرکب ) کنایه از عاشق است. ( برهان ) ( آنندراج ) . عاشق. ( ناظم الاطباء ) . || کسی را گویند که علت دق داشته باشد. ( برهان ) ( آنندراج ) ( ناظم الاطباء ) .
دلسوزی کردن برای کسی ، ترحم و مهربانی کردن نسبت به کسی
افسرده کالبد. [ اَ س ُ دَ / دِ ب َ / ب ُ ] ( ص مرکب ) عاشق . ( آنندراج ) . || آنکه تنش سرد و منجمد باشد.
دل کسی رو میدزده😶
دل شیفته . [ دِ ت َ / ت ِ ] ( ص مرکب ) عاشق . شیدا : به نصیحتگر دل شیفته می باید گفت برو ای خواجه که این درد به درمان نرود. سعدی .
غاش:عاشق
عاشق به معنای دلباخته هست که برعکس این کلمه می شود قشاع یعنی دردی که درمان ندارد: )
جگرتافته ؛ کنایه از عاشق. ( ناظم الاطباء ) ( آنندراج ) .
ویاپان که جناب آریابد از آن سخن گفتند به معنای عاشق است نه عشق.
بن مایه: کارنامه اردشیر بابکان
اگی عاشق را بر عکس کنیم قشاع میشود قشاع دردی که درمان ندارد
اِشغ =عشق
اِشغ داده=عاشق
اِشغنده= عاشق
اِشغیده= معشوق
نمونه ها:
یک ) او اِشغیده من است = او معشوق من است.
دو ) من یک اِشغنده هستم = من یک عاشق هستم.
بیدل . . . . شیدا . . . . مجنون . . . . . شیفته . . . . .
کسی که چیزی را یا کسی را تا حد نهایتش دوست دارد.
برده دل
( صفت ) کسی که از شدت عشق دل وی اسیر شده باشد .
دوست داشتن بی نهایت. . ثابت کردن عشق یعنی فدا کردن ارزشها. . . چیزی غیر از خدا لایق عشق نیست فقط تو اشعار عارفان دنبال معنی عشق باشیم
دلسپرده
مجنون به خطوط قرمز
شیفته دل
واله، دل سپرده، دلباخته، دلداده، سودازده، شیدا، شیفته، عشیق، مفتون، نوازنده
کسی که حس عشق را با تمام وجود درک کرده باشد و حاضر به انجام هرکاری برای معشوقش باشد
دلشده
دلبسته
در زبان پهلوی و در متن کارنامه اردشیر پاپکان " ویاپان " و " دوشارم " آمده و هردو به معنای عشق و محبت است .
در اوستا واژه" آرمئیتی" به معنای عشق آمده و " سپنتا آرمئیتی" یعنی عشق پاک.
وله
واله
مشاهده ادامه پیشنهادها (١٠ از ٣٣)

بپرس