عاری

/~Ari/

    barren
    naked
    void
    devoid
    destitute

فارسی به انگلیسی

عاری از
devoid, free

عاری از احساس
affectless, dull, insensible

عاری از احساس و مروت
callous

عاری از احساسات
cold, emotionless

عاری از احساسات شدید
dispassionate

عاری از اشکال
downhill

عاری از اطناب
compact

عاری از اعتماد به خود
insecure

عاری از بخش فوقانی
topless

عاری از بیان
deadpan, vacant

عاری از تازگی
threadbare

عاری از تازگی و لطف
uninspired, tired, twice-told

عاری از تخیل
prosaic

عاری از تزئینات
streamlined

عاری از تزیین و تجمل
austere

عاری از تزیینات زیاد
chaste

عاری از تعصب نژادی
unprejudiced

عاری از جان
insensible

عاری از چند گونگی
monotonous

عاری از حساسیت و احساس
stolid

مترادف ها

void (صفت)
پوچ، بی اعتبار، عاری، تهی، خالی، باطل، بلاتصدی، عاری از

free (صفت)
مستقل، مجاز، روا، اختیاری، عاری، ازاد، حق انتخاب، رایگان، مجانی، رها، مختار، مبرا، غیر مقید، سرخود، میدانی

bare (صفت)
ساده، اشکار، عریان، لخت، عاری

devoid (صفت)
عاری، تهی، خالی از

destitute (صفت)
عاری، خالی، بی چاره، نیازمند، لات و لوت

exempt (صفت)
عاری، ازاد، معاف

پیشنهاد کاربران

عاری=
عدم. . .
بری. .
عاری. . .
نبود. . .
نیست. . .
بدون
فاقد
مبرا
و. . . . .
بدون چیز
بدون چیز - برهنه
لخت، برهنه، فاقد
فاقد، بی بهره ، خالی ، لخت
ننگی
بدنامی
رسوایی
بی آبرویی
سر خوردگی
سرشکستگی

لخت
برهنه

بپرس