عادت

/~Adat/

    habit
    custom
    rule
    routine
    groove
    manner
    mannerism
    practice
    rote
    trick
    use
    wont

فارسی به انگلیسی

عادت بد
vice

عادت به پوشیدن داشتن
affect

عادت خشک
rut

عادت دادن
accustom, addict, condition, familiarize, habituate, to accustom, to habituate

عادت دادن به مشکلات
inure

عادت داشتن
use

عادت دهی
habituation

عادت زنانه
the menses

عادت شدن
to grow into a habit

عادت عجیب
quirk

عادت قدیمی و ملکه شده
second nature

عادت ماهانه
menstruation

عادت ماهانه در زنان
period

عادت همیشگی
second nature

عادت کردگی
habitualness

عادت کردن
accustom, use, acclimate, form, to fall into the habit (of)

عادت کردن به کارهای ناخوشایند
inure

عادت کرده
accustomed, given, wonted

مترادف ها

attainment (اسم)
دست یابی، نیل، عادت، اکتساب، حصول

addiction (اسم)
خو گرفتگی، عادت، اعتیاد، اعتیاد دادن، میل، تمایل، خوی، طبع، فرقه

wont (اسم)
عادت، رسم، معتاد به

acquirement (اسم)
فراگیری، تحصیل، عادت

habit (اسم)
عادت، خوی، جامه، خو، عرف، لباس روحانیت، روش طرز رشد

practice (اسم)
عادت، عمل، تمرین، ممارست، ورزش، عرف، مشق، تکرار، برزش

custom (اسم)
عادت، خوی، رسم، عرف، مرسوم، سنت، حقوق گمرکی، برحسب عادت

tradition (اسم)
عادت، رسم، عرف، مرسوم، سنت، روایت متداول، عقیده رایج، عقیده موروثی

use (اسم)
عادت، استفاده، تمرین، سود، منفعت، فایده، کاربرد، استعمال، خاصیت، مصرف، اطلاق

consuetude (اسم)
عادت، اعتیاد، عرف، رسم و روش

rule (اسم)
عادت، حکم، دستور، گونیا، رسم، قانون، ضابطه، فرمانروایی، فرمانفرمای، خط کش، قاعده، بربست

rut (اسم)
عادت، اثر، گرمی، خط، شهوت، روش، رد جاده، خط شیار

habitude (اسم)
عادت، اداب، روش، شیوه، عادت یا خوی همیشگی، عادت روزانه

praxis (اسم)
عادت، مثال، عرف، رویه

folkways (اسم)
عادت، عقیده عامه

پیشنهاد کاربران

عادت در لری آ. ء. ت ویا آدت و یا هُوکارَه است. [آد ]هم می گویند،
آد به دریافت و پنداشت روند میباشد. آدت بیشتر سبک" نا" را دارد ، آدش خوش نباشد.
آد بیشتر جنبهء نفرینی دارد تا نیایشی.
توی لکی عادت کردن:هووکاره بیِن
لری بختیاری
آمُختَ:عادت
به زبان سنگسری
کِردار kerdar
خالق وخوkholegh o kho
عّمل amel
رفتار refetar
نه کار neh kar
آموخته amokheteh
عادت ها ما را به چه سو جولانه
گهی چون اسب سرکش بی اختیار به هر سو روانه
...
[مشاهده متن کامل]

ز عادت های خوب وبد نّفس ما به یک سو جریانه
در دولت عشق عادت ها به سوی شکوفه بارانه
ز جسم و روح در عادت ها مثبت ارامش پیمانه
ز عادت ها به یاد خدا کمال را خواهانه
ز عادت های خوب دل و زبان با مهر به هم نوع گل بارانه
چون بلبل و قناری عادت های خوب سور گل را خواهانه
ز عادت های منفی و ناپسند در رفتار به هم نوع بدی فرمانه
ز عادت های در زبان وعمل به سوی پستی در گل غلطانه
عادت منفی چون مگس رو به لجن بی اختیار در دامانه
ز ملکه کردن صفات در هر انسان خوب وبد عادت شایانه
پارسی عادت ها ز تکرار مکرر عمل خوب وبد در ما نمایانه
حق گوید مرا بخوان چون عادت ها با ازش والا در من تابانه
🪻🌸🥀🌷🌹💐🍇

واژه "عادی" واژه ای پارسی است!
ما در زبان اوستایی، واژه "اَتی" را داشتیم که چندین برابر داشته است:
1 - مرکز، میان
2 - کمر
3 - عادی، متوسط، حد متوسط
از این واژه "عاد" و "عادی" ساخته شده است.
...
[مشاهده متن کامل]

پس ما به جای "عادی" میگوییم " آتی " یا " اَتی " که خیلی بهتر است و پارسی است.
به جای "عادت" میگوییم "آتار" یا "اَتار".
دوستان، باور کنید برای من هیچ نابرابری ای ندارد که شما بگویید "عادی" یا "آتی"، و من تنها داریم میگویم که چه راهی برای سربلندی ایران و فرهنگ آن است. عرب ها زبان خود را به ما داده اند و فرهنگ ما را از میان برده اند و دارند قاه قاه میخندند.
پس خوب است که بگوییم که "عادی" هنگامی که واژه ای که همین "عادی" از آن برگرفته شده است، "آتی" را بگوییم ؟
دوستان، ریشه واژه "عادت" واژه "آدت" نیست که دوستان به نادرستی این را در زیر این واژه نوشته اند.
بِدرود!

عادت: توانایی یا رفتاری همیشگی و خودخواسته به دست آمده در کردارها و یا واکنش به رویدادها که بر اثر تکرار در فرد نهادینه شده است جدای از این که با هنجارهای اخلاقی یا قانونی همخوانی داشته باشد یا نداشته باشد. ( https://www. cnrtl. fr/definition/habitude )
...
[مشاهده متن کامل]

همتای پارسی این واژه ی عربی، اینهاست:
اَزیک ( سغدی )
سیله seyla ( سنسکریت: śeyla )
ساتمی sātmi ( سنسکریت: sātmya )
هوکارَه ( لری )

عائد به معنای رجوع کننده و بازگشت کننده است.
یکی از معانی عائد در فرهنگ دهخدا زیارت کننده بیمار آمده است که بهتر است به جای این کلمه از عیادت کننده بیمار یا عیادت کننده استفاده شود چراکه عیادت و عائد هم خانواده هستند و ریشه هر دو عود است. در واقع عیادت به معنای ملاقات مجدد است چون فرد را می شناخته و ملاقات می کرده و با ملاقات مجدد باز هم این کار را تکرار می کند.
...
[مشاهده متن کامل]

از معانی دیگر عائد، عایدی است آن چه از وجوه نقد به شخص برگردد ( درآمد و سود ) یا به عبارتی عاید هم نفعیست که به علت کار عادی روزانه به شخص بر می گردد و تکرار می شود.
کلمات هم خانواده:
عودت به معنای پس دادن یا پس فرستادن است.
مُعید به معنای اعاده کننده و برگرداننده است ( المُبْدِئُ المُعِیدُ؛ از صفات خدای بزرگ است زیرا او خلق را می آفریند و زنده می کند و سپس آنان را می میراند و آنگاه به قیامت بازمی گرداند. )
عید به معنای جشن، اصل این کلمه هم از عود بوده و در اصل به معنا بازگشت است. واو عین الفعل قلب ( یا تبدیل ) به یاء شده و دلیل نامگذاری آن به این دلیل است که چون هر سال این مراسم تکرار می شود و به نحوی برمی گردد.
عادی� به معنای امری که تکرار می شود و باز می گردد.
معاد به معنای سرای بازگشت یا محل بازگشت برای حساب و کتاب.
معتاد به شخصی گفته می شود که به کار و عمل قبلی خود بر می گردد.
عادة یا عادت به اخلاق یا رفتار تکراری و همیشگی یک فرد که آن را تکرار می کند گفته می شود.
اما موارد زیر ربطی به موارد فوق ندارند: ( ریشه ی متفاوت آنها آمده است )
مائدة به معنای سفره از ریشه ی ( م ی د ) است.
تعدی به معنای تجاوز کردن از ریشه ی ( ع د و ) است.
استعداد به معنای آماده گشتن از ریشه ی ( ع د د ) است.

منابع• https://www.almaany.com/fa/dict/ar-fa/عائد/
جناب شجری من فکر میکنیم واژه دین از دینگری یا تینگری که به معنای یک دین باستان هست گرفته شده است. دینگریسم یک دین قدیمی ترکی هست که موبدان ان شامان ها هستند. دین یا دینگری ( خدای ترکی ) ندارد یعنی خدایی ندارد که بمعنای هم دین و اعتقاد نداشتن به افریننده هست
سلیم
عادت: خوی گرفتن به چیزی یا جایگاهی.
امخته amokhteh
اخت okht
کاری که فقط یک بار انجام نشود و تکرار شود
عادت؛کمال ناخودآگاست
آمخته، خوی، رام
عادت کردن در ترکی === آلیشمق
در لری بختیاری
عادت کردم: آمُخته وابیدوم
عادت کردن: آمُخته وابیدن
‏آدِه = عادت
آدیک = عادی
{آدیک: �آده� بعلاوهٔ پسوند �ایک� ( همچون تاریک و نزدیک و . . . ) }
بن مایه: فرهنگ سغدی، دکتر بدرالزمان قریب
{به نگر می آید �عادت� عربی هم از همین واژه گرفته شده باشد. این واژهٔ سغدی در اصل �آدِک� است. گمان می کنم همانگونه که ک/گ پایانی نامواژه های پهلوی افتاده است، ( همچون: �خانک/خانگ� که شده �خانه�، �پروانگ� که شده �پروانه�، �نیاک� که شده �نیا� و . . . ) نخست شده است �آدِه� یا �آدَه� و سپس عرب آن را کرده است �عادة� و در پایان به ریخت �عادت� به پارسی برگشته است. }
...
[مشاهده متن کامل]

{البته عرب از این واژه عادة ریشه فرضی ع ء د را به معنای بازگشتن و برگشتن و . . . برساخته ( زیرا عادت کاری است که مدام به آن بازمی گردیم و آن را دوباره انجام می دهیم ) و سپس از روی این ریشه معاد، عیادة، عائد و . . . را ساخته است. این چیز عجیب و شگفتی هم نیست. عرب از این کارها زیاد کرده است. برای نمونه واژه دین فارسی را گرفته و از آن تدین، متدین، دیانت و . . . را ساخته است}
‎#پارسی دوست

عادَت
اَفزون بَر " عادَت " که گویا ایرانی - اوروپایی ست که در این سورِش بِهتَر اَست " آدَت " نِوِشته شَوَد، واژه هایِ زیر هَم می تَوان به کار گِرِفت :
پُروَستِگی ، مَروَستِگی
پُر که روشَن اَست ، " مَر " دَر اَسل هَمریشه با more دَر اِنگلیسی وَ mehr دَر آلمانی دارَد که دَر واژه یِ مَردُم به چِشم می خورَد : مَر - دُم
...
[مشاهده متن کامل]

دُم یا دام به مینه یِ تُخم وَ نِژاد وُ تَرَکه وَ " مَر " هَم به مینه یِ : بِسیار ، فَراوان ، خِیلی ، زیاد می باشَد.
وَستِگی نامِ کُنیده ( اِسمِ مَفعول ) اَز کارواژه یِ وَستَن اَست : وَست - ه - گی بسَنجید با : ساختِگی ، سوختِگی ، خوردِگی ، آسودِگی . . .
پُروَستِگی یا مَروَستِگی این اَست که کَسی به چیزی یا کَسی بِسیار وَسته یا وَندیده یا وابَسته شُده اَست.

چنان عادت می شود که . . . . . . .
. . . . . . عادتشان شده بود.
روزمره
خلق، خو، داب، الفت، انس، آیین، رسم، سنت، حیض، رگل، قاعده
آنچه بر اثر تکرار، رفتار همیشگی انسان میشود.
عید با کسره عین به معنای جشن، اصل این کلمه از
عود بوده و در اصل به معنا بازگشت است. واو
عین الکلمه قلب به یاء شده دلیل نام
گذاریش به این دلیله چون هر سال این مراسم
تکرار و به نحوی برمیگرده کلمات مشترک در
...
[مشاهده متن کامل]

بازگشت: شامل:عیادة کردن از عائد عیادت کردن
به معنای ملاقات مجد د چون او را می شناخته و
ملاقات کرده پس با ملاقات مجدد باز هم این کار رو تکرار میکنه.
عادی:امر عادی و تکراری که همیشه باز می گرده
و تکرار میشه. معاد:سرای بازگشت یا محل
بازگشت برای حساب و کتاب. عاید:نفعی که به
علت کار عادی روزانه به شخص بر می گردو تکرار میشه
ماند و معید:شخص با مهارت جنگی در واقع در
حین جنگ به دلیل مهارت و سخت کوشی بارها و
بار ها به صحنه جنگ بر می گردد گفته میشود.
معتاد:شخصی که به کار و عمل قبلی خود
برمیگرده گفته میشه. عادة یا عادت با کتابت
فارسی حرف تاء:اخلاق تکراری و همیشگی فرد که
هر روز آن را تکرار می کند گفته میشود.
عوادة :به غذای اضافه که باقی می
برای خوردن مجدد باز گردانده و گرم میشه تا یکبار دیگه جهت مصرف گرم بشه گفته میشه.

ویژگی رفتار
خوی
عادت دارند= رسم دارند
عادت : خوگرفتن - وابسته شخص یاچیزی شدن - مانوس شدن باکسی - عادت به بدی یاخوبی - ترک عادت سخت واضطراب آورمی تواندباشد. با کمک وهمکاری وراهنمایی دوست دلسوز و بامحبت وفهمیده ودانا می توان از عادت وابستگی و اضطراب واصلاح خویشتن با اراده قوی از عادات نامناسب ورنج آورنجات پیدا کرد وبه عادات خوب وپسندیده که نفس به آن خووعادت کندبهره مندشد.
...
[مشاهده متن کامل]

در مورد دوقلوها وابستگی ومانوس شدن وعادت باهم بودن صدق می کند وباید آنهارا درک کرد وفهمید . بعضیها به تنهایی عادت می کنند بعضیها هم به باهم بودن وخودبه خود وابسته شدن به هم مثل دوقلوها.

این وازه آریایی است چون در سانسکریت بکار می رود
آنچه بر اثر تکرار ، رفتار انسان می شود
آنچه بر اثر تکرار روی ادم ماندگار شده
مشاهده ادامه پیشنهادها (١٠ از ٣٠)

بپرس