عاجل

/~Ajel/

    immediate
    hasty
    transitory
    one who makes haste

مترادف ها

pressing (صفت)
مصر، فشاری، مبرم، فشاراور، عاجل

prompt (صفت)
اماده، چالاک، سریع، بی درنگ، فوری، عاجل

پیشنهاد کاربران

سلیم
عاجل: با شتاب.
همه مرضی رو شفای عاجل و کامل بده آمین
شتابنده
یه کلمه کنکوری مهم!
عاجل: زودهنگام ، شتابنده ، سریع
مثال کنکور:
دریغا اجلی عاجل بود ؛ اجل عاجل یعنی مرگ زودهنگام
مهم!!!!👇👇👇
آجل و عاجل با هم متضاد هستند.
آجل: دیر رس
بی درنگ
در این نمونه:
بهبودی بی درنگ بجای �شفای عاجل�