ظهر

/zahr/

    noon
    noonday
    noontime
    midday
    back
    reverse

فارسی به انگلیسی

ظهر نویسی کردن چک بانکی
endorse

ظهر هنگام
noontime

مترادف ها

dorsum (اسم)
پشت، ظهر

dinner hour (اسم)
ظهر

noon (اسم)
ظهر، نیم روز، وسط روز

midday (اسم)
ظهر، نیم روز

noonday (اسم)
ظهر، وسط روز

dinnertime (اسم)
ظهر

meridian (اسم)
اوج، ظهر، خط نصف النهار، نیم روز، دایره طول، درجه کمال

noontide (اسم)
اوج، ظهر، نیم روز، بالاترین نقطه

پیشنهاد کاربران

در زبان دری زرتشتی یا گورونی، بجز نیمروز، میتونیم بگیم پَسین.
ظَهَرَ:
به معنای نمای بیرونی یک شئ است که آن شئ درون و باطنی هم دارد و غالباً هر جا در قرآن ظاهر ذکر شده، باطن هم آمده است: �قُلْ إِنَّمَا حَرَّمَ رَبِّیَ الْفَوَاحِشَ مَا ظَهَرَ مِنْهَاوَمَابَطَنَ�پس گناه یک شکل ظاهری ( فحشاء ) و یک شکل باطنی ( دوری از رحمت خدا و همنشینی باشیطان ) دارد. "ظَهَرَ" به معنای نقطه مقابل بطن یا شکم؛ ( کمر نقطه مقابل بطن است ) ، پس ظَهر به معنی یاری و پشت گرمی هم ذکر گردیده است. "وَلَمْ یُظَاهِرُوا عَلَیْکُمْ أَحَدًا" �ظَهْر� به معنای پشت بر زمین زدن و غلبه: کَیْفَ وَإِنْ یَظْهَرُوا عَلَیْکُمْ �ظَهَر� به معنای پشت سر قرار دادن و فراموش کردن: وَاتَّخَذْتُمُوهُ وَرَاءَکُمْ ظِهْرِیًّا �ظَهَر �به معنای کمر زمین، قسمت سطح و روی آن، چون نقطه مقابل کمر زمین، بطن و درون زمین است: �وَلَوْ یُؤَاخِذُ اللَّهُ النَّاسَ بِمَا کَسَبُوا مَا تَرَکَ عَلَىٰ ظَهْرِهَا مِنْ دَابَّةٍ� متظاهر" کسی را گویند که باطن او در ظاهرش پیدا نیست.
...
[مشاهده متن کامل]

ظهر فارسی است ، افتو زور بی؛آفتاب زبر شد نیمروز است
لری بختیاری
چاست:ظهر
در افغانستان “پیشین” و “چاشت” رواج است.
بنده خدایی که گفته ظهر فارسیه و عربی الظهیره هست کمی سواد داشت میفهمید ظهر ، ظهیره، ظهور همه یک ریشه دارند به معنی پدید امدن ، ظاهر شدن و کاملا عربیه و اصل پارسی ظهر میشه پیشین، و عصر هم که عربیه پارسیش میشه پسین
کردی جنوبی: نیمَه رّو=Nīmaru
ظهر : نیمروز ، پشین
واژه ظهر یک واژه پارسی است. به عربی می شودوقت الظهیرة این واژه ظهر یک واژه صد درصد پارسی است.
نیمه روزان . [ م َ / م ِ ] ( اِ مرکب ، ق مرکب ) هنگام نیم روز. ظهر : برگ کرنب در آب پزند و به دست بمالند و بپالایند و نیمه روزان انگبین صافی کرده بر آن نهند و به قوام آورند. ( هدایةالمتعلمین از فرهنگ فارسی معین ) .
وسط روز
دیکشنری فارسی به عربی
ظهر
تو منطقه ما به ظهر پشین هم گفته میشه
میان روز. ( اِ مرکب ) ظهر. نیمروز. وسط روز : چون بپای گرد کوه رسید میان روزی چهارپایان در غله ها سرگشاده کردند. ( تاریخ جهانگشای جوینی ) .
زهر ( معادل سَم )
ظَهر ( معادل پشت )
ظُهر ( معادل نیمروز )
برابر پارسی ظهر می شود: نیمه روز
برابر پارسیِ ب ظ ( بعد از ظهر ) : پس از نیمه روز / نیمه ی یکم شبانه روز
برابر پارسیِ ق ظ ( قبل از ظهر ) : پیش از نیمه روز / نیمه ی دوم شبانه روز
در پهلوی ربیه ( rabih )
گرمگاهان
ظهر تازی هستش
و در زبانهای ایرانی
کردی. . . . نیمه روژ یا نیوه رو
پارسی. . . . نیمه روز

ظهر:پشت
ننگنگ
پشت نویس کردن . در پشت سند نوشتن .
سلام
زمان ها در زبان فرانسه :
صبح ( تا ساعت ۱۱:۵۹ ) =le matin
ظهر ( سر ساعت ۱۲ فقط ) =le midi
بعد از ظهر ( ساعت ۱۲:۰۱ به بعد ) =l'apr�s_midi
شب ( به معنای غروب یعنی هنوز خیلی تاریک نشده ) =le soir
شب ( تاریک شده هوا ) =la nuit
ب نام الله
ظهر: بازه زمانی کمی پیش و کمی پس از رسیدن خورشید ب نصف النهار، کمی پیش و کمی پس از رسیدن خورشید ب نیمروز
روز : day : ساعت ۶ روز : am 6
بامدادان : dawn
سپیده دم، پگاه، خورخیز، برآمد : sunrise
پیشین : morning
نیم روز : midday, noon : ساعت ۱۲ روز : pm 12
شب : night : ساعت ۶ شب : pm 6
پسین : evening, afternoon
...
[مشاهده متن کامل]

گرگ میش : dusk
هوراُفت فرورفت : sunset
نیم شب : midnight : ساعت ۱۲ شب : am 12

آشکارشد
چاشت
نیمروز
مشاهده ادامه پیشنهادها (١٠ از ٢٧)

بپرس