ظرافت

/zerAfat/

    delicacy
    delicateness
    elegance
    finesse
    grace
    gracefulness
    precision
    refinement
    sensitiveness
    subtlety
    niceness
    nicety
    wit
    humour

فارسی به انگلیسی

ظرافت طبع
sensibility

ظرافت و حساسیت
intricacy

ظرافت و زیبایی
daintiness

مترادف ها

agility (اسم)
چابکی، زیرکی، مهارت، ظرافت، چالاکی، عیاری، تردستی

adroitness (اسم)
چابکی، مهارت، ظرافت، چالاکی

delicacy (اسم)
دقت، ظرافت، حساسیت، خوراک لذیذ

elegance (اسم)
ظرافت، خوش اندامی، زیبایی، وقار، لطافت، ریزه کاری

grace (اسم)
ظرافت، خوش اندامی، تایید، بخشش، زیبایی، بخشندگی، افسون گری، اقبال، خوش نیتی، جذابیت، منت، ملاحت، قرعه، دعای فیض و برکت

airiness (اسم)
ظرافت، شادی، خوش اندامی

daintiness (اسم)
ظرافت، خوش اندامی، شیکی، سلیقه با ذوق لطیف

concinnity (اسم)
ظرافت، تناسب، زیبایی

jocularity (اسم)
ظرافت، شوخ، خوش مزگی

gumption (اسم)
ظرفیت، ظرافت، ابتکار، عقل سلیم

jocosity (اسم)
ظرافت، شوخی، خوش مزگی، بذله گویی

quick-wittedness (اسم)
ظرافت

wittiness (اسم)
ظرافت

پیشنهاد کاربران

ظرافت خاص:" ژرف ناب. ژرفی ناب. ".
ژرفی خاص. ژرف اندیش. ژرف ویژه. ژرف مِنش. ژرف مِنشی. منش ژرف.
ریزه کاریهای خودش را دارد.
دارای سلیقهء بیمانندی است.
ارز و ارج آن والا و بالاست.
سرشت هنری دارد. به هنر و به فرهنگ .
به خوبی و نیکی.
به والایی وبالایی.
به نیکی و خوشی. به آرمان و آباد.
...
[مشاهده متن کامل]

به دل.
به خوش سلیقگی.
با چینش شایسته و بایسته.
هنرمندانه و زیبانگرانه.
بیمانند و بیهمانند.
خوش و خوشگل.
خوشگل و خو ترکیب.
خوب و خوش .
خوش و خوب.
والا و بالا.
باسبک و سوی بهینه ای.
بابهینه آرزویی.
باآرزومندانگی . و آرزومندی.
جاوید وفنا ناپذیر و جاودان.
گیرایی خاص .
نگرهء ویژهء خویش.
نگرش در خور و شایسته و بایسته.
آفرین وارانه.
بایسته و شایسته. ( آیسته و رایسته ) . خاهشمندانه و خوستارانه.
به آیین و آفرین.
به آفرین و آیین.
به ساخت وآخت .
به فرهنگ. و آهنگ به آهنگ و آزاد.

ظرافت خاص:هنر ناب. هنرنابی. ناب هنری.
ازظرافت خاصی برخورداراست:ازهنر نابی برخورداراست.
باهنرنابی ساخته شده است.
باریزه کاری زیبایی.
با ارج و مرج والایی.
با زیبایی و فن بالایی.
زیبایی هنرمندانه ای.
...
[مشاهده متن کامل]

بابک درخوری.
با روش والایی.
با سرشت هنرمندانه و هنری پرداخته شده است.
پردازش خوبی.
پردازش در خوری.
پردازش لازمی. هنرمندانه.
هوشمندانه.
هوشیارانه .
آهنگین.
بازآفرینی ساخته شده است.
با آفرین آفریده شده است.
. و . . . . .

خوش طبعی
ریزه کاری
ریزنگاری