ظاهر شدن به طور ناگهانیspringظاهر شدن در روزنامهrunظاهر شدن در صحنه تئاترrunظاهر شدن در نقش کسی (فیلمportrayظاهر شدن دوبارهresurface
appear (فعل)ظاهر شدن، پدیدار شدن، طلوع کردن، خاستن، سر زدن، طالع شدنbecome visible (فعل)ظاهر شدنbecome manifest (فعل)ظاهر شدنbecome clear (فعل)ظاهر شدن، روشن شدنbe developed (فعل)ظاهر شدنbecome evident (فعل)ظاهر شدنbe revealed (فعل)ظاهر شدن
ظاهِر شُدَن: نمایان / آشکار / پدیدار / آفتابی شدنleap into visibilityEmerge- به منصه ٔ ظهور رسیدن ؛ آشکارا شدن و به نظر همگان رسیدن.به ظهور رسیدن:آشکار شدن. ( مرزبان نامه، محمد روشن ج اول، چاپ دوم، ۱۳۶۷. ص ۲۶۳ ) . ( برگرفته از یادداشت جناب علی باقری )Appeared inجلوه کردنسر برآوردن+ عکس و لینک