طی کردن


    cover
    override
    negotiate
    use
    to go or travel through
    to traverse
    to fix

فارسی به انگلیسی

طی کردن راه قبلی
retrace

طی کردن قیمت
bargain

طی کردن مجدد یک دوره
recycle

طی کردن مسیر
course

مترادف ها

cover (فعل)
پوشاندن، جلد کردن، پنهان کردن، تامین کردن، طی کردن، پوشیدن

traverse (فعل)
قطع کردن، طی کردن، عبور کردن، گذشتن از، پیمودن

go through (فعل)
طی کردن، عبور کردن

پیشنهاد کاربران

گذار ساختن ؛ گذشتن :
بفرمود تا مرد کشتی شمار
بسازد بکشتی ز دریا گذار.
فردوسی.
پس کردن. [ پ َ ک َ دَ ] ( مص مرکب ) بعقب گذاردن. طی کردن. پیمودن :
راهی دراز و دورز پس کردم ای ملک
تا من بکام دل برسیدم بدین مکان.
فرخی.
|| کنار زدن. یکسو کردن.
- پس کردن برگها و خاشاک را از روی آب و غیره .
- پس کردن لحاف از رو.
- پس کردن مردم را برای پیش رفتن .
معنی خیلی کلمه ها نیس: ( کاشکی جمله هم میشد معنی کنیییییید
بپای سپردن ؛ طی کردن. زیر پای سپردن. احتیاط کردن. جستن :
همه شهر ایران و توران بپای
سپردند و نامدنشانش بجای.
فردوسی.
پیمودن
به سرانجام و پایان رساندن
رفتن
طی کردن : درنوردیدن .
( مرزبان نامه، محمد روشن ج اول، چاپ دوم، ۱۳۶۷، ص98 ) .
راه سپردن. [ س ِ پ َ دَ ] ( مص مرکب ) رفتن. شدن. طی کردن راه. نوردیدن راه. پیمودن راه. ( از آنندراج ) . راه پیمودن. راه بریدن. ( ارمغان آصفی ) . سلوک. ( دهار ) ( تاج المصادربیهقی ) ( ترجمان القرآن ) . تسلم. ( دهار ) :
...
[مشاهده متن کامل]

سپاه انجمن شد بدرگاه شاه
همه سرفرازان سپردند راه.
فردوسی.
لاجرم نسپرند راه خطا
لاجرم دل بدیو نسپارند.
ناصرخسرو.
آن راه دوزخست که ابلیس میرود
بیدار باش تا پی او راه نسپری.
سعدی.

پیمودن، درنوردیدن، عبور کردن، تمام کردن، گذراندن، گذرانیدن، قطع کردن، قطعی کردن، پوییدن، رهسپاری، نوردیدن

بپرس