پیمایش، سپرش
طیّ : از طریق ، برابر ، بموجب مانند: طی دوفقره چک: بموجب دو فقره چک
از رهگذر
واژه طی چهره عربی گرفته درستش به فارسی تی است که از ریشه ی واژه ی تهی فارسی است
واژه طی
معادل ابجد 19
تعداد حروف 2
تلفظ te ( a ) y[y]
نقش دستوری اسم
ترکیب ( اسم مصدر ) [عربی: طَیّ]
... [مشاهده متن کامل]
مختصات ( طَ یّ ) [ ع . ]
آواشناسی teyy
الگوی تکیه S
شمارگان هجا 1
منبع فرهنگ فارسی عمید
واژه تی
معادل ابجد 410
تعداد حروف 2
تلفظ ti
نقش دستوری اسم
ترکیب ( صفت ) [مخففِ تهی] [قدیمی]
مختصات ( تِ ) ( ص . )
آواشناسی tey
الگوی تکیه S
شمارگان هجا 1
واژه ی تی از ریشه ی واژه ی فارسی تهی است
👇👇👇👇👇👇👇👇👇👇👇👇👇👇👇👇👇👇👇
واژه تهی
معادل ابجد 415
تعداد حروف 3
تلفظ tohi
نقش دستوری صفت
ترکیب ( صفت ) [پهلوی: tūhīk, tihīk] ‹تی›
مختصات ( تُ ) ( ص . )
آواشناسی tohi
الگوی تکیه WS
شمارگان هجا 2
منبع لغت نامه دهخدا
فرهنگ فارسی عمید
فرهنگ فارسی معین
فرهنگ فارسی هوشیار
واژگان مترادف و متضاد
طی: همتای پارسی این واژه ی عربی، اینهاست:
پتمو patmu ( پهلوی ) ، تیپر tiper ( کردی ) .
درنوردیدن
in the course of
در بسیاری از موردها میشود بجای واژه طی واژه پارسی گذر را بکارگیری کرد
گذشتن، سپری کردن
واژه ی ( ( طی ) ) اربیک شده ی ( ( پِی ) ) است.
پی=پیمودن.
در گذرِ
به هنگامِ . . . . . .
در عرض . . . . . .
طی : وسیله ای با دسته که انتهای آن نخ پنبه ای وصل می شود وبا آن زمین را نظافت می کنند
پیمودن، هنگام
طُی -
در گویش ترکی به معنای مراسم و جشن عروسی یا ازدواج.
مثال: مثل طُی طُی طُیده بیزیم / جُزَل جُزَل ( گُزَل گُزَل ) طُیده بیزیم >>>>>
یعنی: عروسی عروسی عروسیِ ماست / عجب زیبا و قشنگِ عروسیِ ما!
مشاهده ادامه پیشنهادها (١٠ از ١٦)