طی

/teyy/

    by
    course
    matter
    through
    pending
    when
    going or travelling through

فارسی به انگلیسی

طی تشریفات
ceremoniously

طی دیشب
overnight

طی شدن به سرعت
speed

طی عمر
lifetime

طی مراسم به عضویت پذیرفتن
initiate

طی کردن
cover, override, negotiate, use, to go or travel through, to traverse, to fix

طی کردن راه قبلی
retrace

طی کردن قیمت
bargain

طی کردن مجدد یک دوره
recycle

طی کردن مسیر
course

مترادف ها

duration (اسم)
طول، استمرار، بقاء، مدت، طی

during (حرف اضافه)
سر، ظرف، فاصله، در طی، طی، هنگام، در مدت

پیشنهاد کاربران

از رهگذر
واژه طی چهره عربی گرفته درستش به فارسی تی است که از ریشه ی واژه ی تهی فارسی است
واژه طی
معادل ابجد 19
تعداد حروف 2
تلفظ te ( a ) y[y]
نقش دستوری اسم
ترکیب ( اسم مصدر ) [عربی: طَیّ]
...
[مشاهده متن کامل]

مختصات ( طَ یّ ) [ ع . ]
آواشناسی teyy
الگوی تکیه S
شمارگان هجا 1
منبع فرهنگ فارسی عمید
واژه تی
معادل ابجد 410
تعداد حروف 2
تلفظ ti
نقش دستوری اسم
ترکیب ( صفت ) [مخففِ تهی] [قدیمی]
مختصات ( تِ ) ( ص . )
آواشناسی tey
الگوی تکیه S
شمارگان هجا 1
واژه ی تی از ریشه ی واژه ی فارسی تهی است
👇👇👇👇👇👇👇👇👇👇👇👇👇👇👇👇👇👇👇
واژه تهی
معادل ابجد 415
تعداد حروف 3
تلفظ tohi
نقش دستوری صفت
ترکیب ( صفت ) [پهلوی: tūhīk, tihīk] ‹تی›
مختصات ( تُ ) ( ص . )
آواشناسی tohi
الگوی تکیه WS
شمارگان هجا 2
منبع لغت نامه دهخدا
فرهنگ فارسی عمید
فرهنگ فارسی معین
فرهنگ فارسی هوشیار
واژگان مترادف و متضاد

طی: همتای پارسی این واژه ی عربی، اینهاست:
پتمو patmu ( پهلوی ) ، تیپر tiper ( کردی ) .
درنوردیدن
in the course of
در بسیاری از موردها میشود بجای واژه طی واژه پارسی گذر را بکارگیری کرد
گذشتن، سپری کردن
واژه ی ( ( طی ) ) اربیک شده ی ( ( پِی ) ) است.
پی=پیمودن.
در گذرِ
به هنگامِ . . . . . .
در عرض . . . . . .
طی : وسیله ای با دسته که انتهای آن نخ پنبه ای وصل می شود وبا آن زمین را نظافت می کنند
پیمودن، هنگام
طُی -
در گویش ترکی به معنای مراسم و جشن عروسی یا ازدواج.
مثال: مثل طُی طُی طُیده بیزیم / جُزَل جُزَل ( گُزَل گُزَل ) طُیده بیزیم >>>>>
یعنی: عروسی عروسی عروسیِ ماست / عجب زیبا و قشنگِ عروسیِ ما!
مشاهده ادامه پیشنهادها (١٠ از ١٤)

بپرس