طویله

/tavile/

    barn
    corral
    stable
    stabling
    shed

فارسی به انگلیسی

طویله خوک
sty

طویله دار
one who keeps a stable, livery-man, liveryman

طویله ی گاوها
byre

مترادف ها

stable (اسم)
طویله، اصطبل

barn (اسم)
انبار غله، طویله، انبار کاه و جو و کنف و غیره

پیشنهاد کاربران

طویله. [ طَ ل َ/ ل ِ ] ( از ع ، ص ) تأنیث طویل. زن درازبالا. ( منتهی الارب ) : قصیره ای از طویله ؛ مختصری از مطول. خرمائی ازخرمابنی. || ( اِ ) رشته. سمط :
دوات راغرضی بود و همچنین غرض است
در آن طویله گوهر که یافتی ز پدر.
...
[مشاهده متن کامل]

فرخی.
ز رنگ و بوی همه خیره گشته دیده عقل
ز بس طویله یاقوت و بیضه عنبر.
عنصری.
بر یاسمین عصابه درّ مرصع است
بر ارغوان طویله یاقوت معدنی.
منوچهری.
مدار امید ز دهر دورنگ یکرنگی
که در طویله او با شبه ست مروارید.
سنائی.
مرگ آخر آن طویله گوهر فروگسست
کز وی ستاره دید همی آسمان تر.
سنائی.
ز صد طویله درّ یتیم یک شبه به
که ریزد از سر کلک تو بر صحیفه سیم.
سوزنی.
از آل برهان ابیات من بقیمت عدل
اگرنه بیش کم از رشته درر نبود
طویله کردم و در گردن ملیح افکند
ملیح را به از این جنس زیب و فر نبود.
سوزنی.
شده کیسه داردلها لبش از طویله دُر
زده کاروان جانها مهش از میان عقرب.
اثیر اخسیکتی.
طویله سخنش سی ویک جواهر داشت
نهادمش ببهای هزارویک اسما.
خاقانی.
ز درّ مدح تو صدرا طویله ها دارم
که عشر قیمت آن نیست در یسار کرم.
رضی الدین نیشابوری.
کرده تو صحیفه خیر است
گفته تو طویله درر است.
ظهیر.
و زمره ای را بر طویله اشقیا بسته. ( جهانگشای جوینی ) . || در استعمال فارسی بمعنی اصطبل ، آخور، پایگاه و پایگه ، پاگاه. مجازاً بمعنی مکان و عمارتی که در آن اسپان را نگاه دارند و آن عمارت اکثر جا طویل باشد که در آن چند اسب را مقام باشد، و کسانی که طویله را به یاء مجهول خوانند خطاست مگر آنکه این از تصرف فارسیان دانند چنانکه مدهوش و غوطه که هر دو لفظ به واو معروف است فارسیان به واو مجهول خوانند. ( غیاث ) ( آنندراج ) :
هست هر اسبی طویله او جدا.
منبع. لغت نامه دهخدا

در پارسی میانه: ستورگاس
در پارسی نو: ستورگاه
لری بختیاری
شاب، گاریژ، وُنِیدُگ، رَوُندِرَو:طویله
در یکی از گویش های زبان کردی کرمانجی:
پاگ ✅ P�g
طویله: همتای پارسی این واژه ی عربی، اینهاست:
پاوال pāvāl، خاوال ( خراسانی )
شوگاه ŝugāh، درش darŝ، خپاک xapāk، شبغا ŝabqā، شبگاه ŝābgāh، گاباره gābāre ( دری )
کمرا
در معنی * رشته* نیز استعمال شده است.
کس فرستاد و مرا بخواند و آن * طویله مروارید* از من بخرید. ( سیرالملوک تصحیح هیوبرت دارک )
واژه طویله
معادل ابجد 60
تعداد حروف 5
تلفظ tavile
نقش دستوری اسم
ترکیب ( اسم ) [عربی: طویلَة]
مختصات ( طَ لِ ) [ ع . طویلة ]
آواشناسی tavile
الگوی تکیه WWS
شمارگان هجا 3
منبع فرهنگ فارسی هوشیار
فرهنگ فارسی عمید
( آخیه خانه ) آخیه خانه. [ خی ی َ / ی ِ ن َ / ن ِ ] ( اِ مرکب ) طویله. اصطبل. پاگاه. آخُر.
طویله کلمه عربی نیست. فقط در نگارش به اشتباه از حرف ط استفاده می شود. اصل واژه پارسی و بصورت تویله یا تبیله نوشته می شود . جز دوم کلمه همان بیل است.
طویله کلمه ای تورکی بوده و در اصل توله می باشد و از طویل عربی گرفته نشده است فقط به دلیل رد گم کردن مثل خیلی لغات تورکی دیگر با حروف عربی نوشته می شود مانند قاطر قطار صندوق طلسم عقاب اذوقه و غیره
محل نگهداری حیوانات حلال گوشت
استبل برگرفته از واژه stable انگلیسی است و نوشتن آن با ص و ط تازی خود لغزشی بیش از پیش است پس نه به کار بردن استبل، نه اصطبل و نه طویله شایسته است می توان از واژه پارسی �آخور � بهره برد
همانگه فرستادگان را براه
...
[مشاهده متن کامل]

از ایوان فرستاد نزد سپاه
که تا اسب گردان به آخور برند
از افکندیها همه بشمرند

اصابل ( ج اصطبل )
محل نگهداری حیوانات چهار پا
اصطبل
در گویش مردم شهرستان زرند اِشا
در پهلوی " پهست " برابر نسک فرهنگ کوچک زبان پهلوی نوشته مکنزی و برگردان بانو مهشید میرفخرایی.
آغل
مشاهده ادامه پیشنهادها (١٠ از ١٩)