طویل

/tavil/

    lengthy
    long
    long-drawn-out

فارسی به انگلیسی

طویل العمر
longeval

طویل القامت

طویل المدت
long-term

طویل دراز
long

مترادف ها

long (صفت)
دیر، ژرف، متوالی، طولانی، بلند، مفصل، مدید، کشیده، طویل، دراز

lengthy (صفت)
طولانی، مفصل، طویل، دراز

lengthful (صفت)
طولانی، طویل

prolix (صفت)
طولانی، پرگو، خسته کننده، طویل، دراز، طولانی وخسته کننده، روده دراز

پیشنهاد کاربران

پهنا=عرض
پهناک=عریض ( واژگان پهلویک )
تول=طول واژه ایست پارسی
تولیدن/دوریدن: دور شدن و بسویی رفتن
تولاک=طویل
عریض و طویل= پهناک و تولاک
درازناک . [ دِ ] ( ص مرکب ) طویل . دراز. طولانی : چگونه راهی ، راهی درازناک عظیم همه سراسر سیلاب کند و خارا خار . بهرامی .
بسیارمر ؛ طولانی. دراز :
بود زندگانیش بسیارمر
همش زور باشد همش نام و فر.
فردوسی.
بلندبالا . دراز . طولانی . . بلندقامت . . بلندقد . .
دراز ، بلند، طیال، مرتفع، بلند قامت، بلند مدت، بلند بالا
معنای ریشوی آن ( دراز ) میباشد و هر کلمه ای که معنای ریشوی آن ( دراز ) است میتواند به نحوی هم معنی این کلمه باشد
طولانی، دراز مدت
طولانی، بلند، درازمدت، مفصل

بپرس