طولانی

/tulAni/

    agelong
    endless
    extended
    great
    lengthy
    livelong
    long-distance
    long-lasting
    long-winded
    macro-
    verbose

فارسی به انگلیسی

طولانی تر از حد معمول
long

طولانی تر بودن زمان
lap

طولانی تر کردن
extend

طولانی و پر اندرز
homily

طولانی و ملالتاور شدن
drag

طولانی و ملالتاور کردن
drag

طولانی کردن
prolong, extend

طولانی کردن زمان
protract

مترادف ها

age-long (صفت)
طولانی

long (صفت)
دیر، ژرف، متوالی، طولانی، بلند، مفصل، مدید، کشیده، طویل، دراز

lengthy (صفت)
طولانی، مفصل، طویل، دراز

lengthful (صفت)
طولانی، طویل

prolix (صفت)
طولانی، پرگو، خسته کننده، طویل، دراز، طولانی وخسته کننده، روده دراز

longsome (صفت)
طولانی، خسته کننده، مطول، کسالت اور

پیشنهاد کاربران

چندین ساعته، چندین روزه، چندین ساله. . .
درازناک . [ دِ ] ( ص مرکب ) طویل . دراز. طولانی : چگونه راهی ، راهی درازناک عظیم همه سراسر سیلاب کند و خارا خار . بهرامی .
بسیارمر ؛ طولانی. دراز :
بود زندگانیش بسیارمر
همش زور باشد همش نام و فر.
فردوسی.
معنی :راه دور و دراز
مخالف :نزدیک ، راه نزدیک
هم خانواده :طول
آزگار
دیریاز
دراز، دیریاز. "دیریاز" از "دیر" و "یازنده" رویهم میشود "دیرنده" و "دیرکشنده". در ایوان شاهی شبی دیریاز / به خواب اندرون بود با اَرنَواز ( فردوسی ) .

راهی بسیار زیاد ، ، راه بی انتها
بلند
پُرهنگام
اگر نگاه به واژه طولانی از معنای زمانی آن باشد:
پرهنگام = دیرپا/ دیرپای
مدید
متمادی
ازگار

ازگار
این واژه عربی است و پارسی آن اینهاست:
دَرگین dargin ( دَرگ از اوستایی: دَرِگَ= طول + «ین» )
دَگْرین dagrin ( دَگر= طول؛ پهلوی + «ین» )
مشاهده ادامه پیشنهادها (١٠ از ١٤)

بپرس