طوق، چنبره، طوقه، گشتاور، گشتاوری، نیروی گشتاوری، نیروی پیچشی
dog collar(اسم)
طوق، قلاده، قلاده سگ
پیشنهاد کاربران
آنچه که در زبان لری سینی معنی می دهد، "طبق" است: Tavaq
طوق : گردان
طوق واژه ای عربیست مه فردوسی خیلی بهره برده ازش
واژه طوق معادل ابجد 115 تعداد حروف 3 تلفظ to[w]q نقش دستوری اسم ترکیب ( اسم ) [عربی] مختصات ( طُ ) [ ع . ] ( اِ. ) آواشناسی towq الگوی تکیه S شمارگان هجا 1 منبع فرهنگ فارسی معین واژگان مترادف و متضاد
یاشاسین اهالی تاوا از توابع شهرستان میانه
تُوغ. تُوغ. ( یا: طوق؛ واژۀ ترکی به معنی عَلَم و بیرق ) از نشانه های دسته های عزاداریِ ماهِ محرم و دیگر روزهای سوگواری شیعیان. تیغه یا سرْتوغی بلندزبانه و فولادین، نهاده بر صندوقچۀ ضریح مانندِ کوچکی که بر پایه ای چلیپاشکل، چوبی یا فلزی، نصب شده است. بر روی تیغۀ سرومانند، آیات یا دعاهایی نقر کرده یا به زر کوبیده اند. دو آذینِ دیگر توغ: دو طاووسِ فلزی، نصب شده بر روی دو صندوقچۀ مشبک که خود بر محورِ افقی، در دو سویِ تیغه نصب است و سَردیس فلزیِ دو اژدهای دهان گشوده، نصب شده بر روی دو زایدۀ برآمده از دو سوی بالایِ شکمِ تیغه. برخی توغ را در معنی گردن بند آورده اند، چه در این معنی هرکه توغی را به گردن کسی آویزد، آن کس را فرمانبردار خود ساخته است. دیرینۀ توغ در معنای جنگیِ آن به دورۀ سلجوقیان بازمی گردد. در دورۀ صفویان توغچی ( کسی که توغ را در پیشاپیش سپاه حمل می کند ) از مناصب نظامی بود. پیداست که توغ، چونان نمادِ قدرت و شوکتِ نظامی، رفته رفته به نشانه های مراسم عزاداری بدل شده است. در قدیم محلِ نگهداری توغِ حسینیه یا تکیۀ هر محله یامعتبرترین قهوه خانۀ محل بود. به گروهی که دائماً یا گاه به گاه در محل نگهداری توغ گرد می آمدند، پاتوغی می گفتند و اصطلاح پاتوق در زبان فارسی برگرفته از همین جاست. در برخی شهرها مراسمی با نامِ توق بندان برگزار می شود؛ بدین ترتیب که همۀ تکایایی که توغی دارند، در روزی از روزهای محرم توغ خود را زنجیرزنان و سینه زنان به تکیه یا مسجد محله ای از پیش تعیین شده می برند. توغ در معنای مذهبی آن، نمادی از ابوالفضل ( ع ) است ... [مشاهده متن کامل]