مطیع مافوق بودن بی چون وچرا واین واژه هرگز معنی پیروی را نمیدهد زیرا در بیشتر موارد فرمانده در مرکزفرماندهی یا در منزلش نشسته و طوع را به نکته ای اعزام میکند نبی گرامی اسلام در بستر بیماری ارتحال که بود
... [مشاهده متن کامل]
... [مشاهده متن کامل]
اسامه ابن زید که نوجوانی بود فرمانده لشکری که به جیش اسامه معروف شدبه سمت روم اعزام کرد وچون میدانست هنگام ارتحال است حضرت علی ع را در مدینه برای سر بالینش نگه داشت وعده ای از صحابه از لشکراسامه فرارکردند که آن حضرت بسیار خشمگین شد و عاقبت آن لشکر برای حراست از مرز اسلام با روم نرفتند تا اواخر خلافت خلیفه دوم
طوع. [ طُوْ وَ ] ( ع ص ، اِ ) ج ِ طائع. ( منتهی الارب ) . رجوع به طائع شود.
طوع. [ طَ ] ( ع مص ، اِمص ) فرمان برداری. فرمان برداری کردن. ( زوزنی ) ( تاج المصادر ) ( منتهی الارب ) . فرمان بردن. ( منتخب اللغات ) . فرمان کردن. ( دهار ) . منقاد شدن. ( منتهی الارب ) . اطاعت. فرمانبری. اختیار: بالطوع و الرغبة. مقابل کره. دلخواه :
... [مشاهده متن کامل]
هنوز پیشرو روسیان بطوع نکرد
رکاب او را نیکو به دست خویش بشار.
فرخی.
فلک چو دید قرار جهانیان بر تو
قرار کرد و جهانت بطوع کرد اقرار.
؟ ( از تاریخ بیهقی ص 279 ) .
خطی داده اند بطوع و رغبت که سیصدهزار دینار بخزانه معمور خدمت کنند. ( تاریخ بیهقی ) . یک یک ضیاع را نام بر او[ حسنک ] خواندند اقرار کرد به فروختن آن به طوع و رغبت. ( تاریخ بیهقی ص 182 ) . خطی داده اند [ حصیری و پسرش ] بطوع و رغبت. ( تاریخ بیهقی ص 167 ) . گفت آنچه نسخت کرده شده است خواستنی است از آمل تنها اگر بطوع پذیرفتند فبها و نعم. ( تاریخ بیهقی ص 469 ) . اندیشم که اگر بطوع خطبه نکنم الزام کند. ( تاریخ بیهقی ص 685 ) . یا چنان بطوع و رغبت که نهاده بودند خطبه باید و یا نثاری و هدیه ای بتمام باید فرستاد چنانکه فراخور ما باشد. ( تاریخ بیهقی ص 689 ) .
منبع. لغت نامه دهخدا
طوع. [ طَ ] ( ع مص ، اِمص ) فرمان برداری. فرمان برداری کردن. ( زوزنی ) ( تاج المصادر ) ( منتهی الارب ) . فرمان بردن. ( منتخب اللغات ) . فرمان کردن. ( دهار ) . منقاد شدن. ( منتهی الارب ) . اطاعت. فرمانبری. اختیار: بالطوع و الرغبة. مقابل کره. دلخواه :
... [مشاهده متن کامل]
هنوز پیشرو روسیان بطوع نکرد
رکاب او را نیکو به دست خویش بشار.
فرخی.
فلک چو دید قرار جهانیان بر تو
قرار کرد و جهانت بطوع کرد اقرار.
؟ ( از تاریخ بیهقی ص 279 ) .
خطی داده اند بطوع و رغبت که سیصدهزار دینار بخزانه معمور خدمت کنند. ( تاریخ بیهقی ) . یک یک ضیاع را نام بر او[ حسنک ] خواندند اقرار کرد به فروختن آن به طوع و رغبت. ( تاریخ بیهقی ص 182 ) . خطی داده اند [ حصیری و پسرش ] بطوع و رغبت. ( تاریخ بیهقی ص 167 ) . گفت آنچه نسخت کرده شده است خواستنی است از آمل تنها اگر بطوع پذیرفتند فبها و نعم. ( تاریخ بیهقی ص 469 ) . اندیشم که اگر بطوع خطبه نکنم الزام کند. ( تاریخ بیهقی ص 685 ) . یا چنان بطوع و رغبت که نهاده بودند خطبه باید و یا نثاری و هدیه ای بتمام باید فرستاد چنانکه فراخور ما باشد. ( تاریخ بیهقی ص 689 ) .
منبع. لغت نامه دهخدا
طوع؛ به سوی سرنوشت معین با تجربه کاری مدون در سرشت و ذات، طوع است و بدون تجربه درآن کار و تازه کاری کره است راه غریب پیمودن کره و راه آشنا طوع است
گردش ها و و رفت و آمد های مطوعی نیز که با پدیده های نو ظهور درگیر شده اند کره را بار دیگر تجربه و شاید بارها تجربه کرده باشند
... [مشاهده متن کامل]
بخشی از خلقت به اراده� کن فیکون �روزی به کره وارد عرصه ی عمل قرار گرفتند و آن� یومی �بود محتویات این یوم بار دیگر ریست و ویرایش گردد آنگاه خالق می فرماید خَلَقَ الْأَرْضَ فِی یَوْمَیْنِ
گردش ها و و رفت و آمد های مطوعی نیز که با پدیده های نو ظهور درگیر شده اند کره را بار دیگر تجربه و شاید بارها تجربه کرده باشند
... [مشاهده متن کامل]
بخشی از خلقت به اراده� کن فیکون �روزی به کره وارد عرصه ی عمل قرار گرفتند و آن� یومی �بود محتویات این یوم بار دیگر ریست و ویرایش گردد آنگاه خالق می فرماید خَلَقَ الْأَرْضَ فِی یَوْمَیْنِ
تَطَوَّعَ: طوع
فرمانبرداری و اطاعت کردن از امر مستحب
عمل کردن به چیزی که فریضه و واجب نیست.
این اطاعت از روی رغبت است.
فرمانبرداری و اطاعت کردن از امر مستحب
عمل کردن به چیزی که فریضه و واجب نیست.
این اطاعت از روی رغبت است.
راغب در مفردات خود گفته : کلمه ( طوع ) به معنای رام بودن است ، و ضد آن کلمه ( کره ) بی میلی است .
طوعیدن.
- فرمان بردن
طوع =اطاعت فرمانبرداریبا میل و رغبت است نه از ترس و واهمه و لذا زمین و اراضی که از روی میل و رغبت و اطاعت امر واگذار میشود اراضی طوع می نامند و این بدان سبب است که قران مجید در ایه ۶۲سوره مبارکه بقره ان
... [مشاهده متن کامل]
... [مشاهده متن کامل]
الذین آمنو والذین هادو والنصاری و اصائبین من آمنو بالله والیوم الآخر یهود ونصارا و زردشتی را با مسلمان برابر دانسته و لذا بعد از رحلت نبی اکرم هرجا اعراب یورش بردند و زمینی تصرف کردند نگفتند بزور شمشیر گرفته ایم چون مخالف این آیه شریفه است پس نام ان اراضی را طوع نامیدند و لذا در حیات نبی اکرم یک بار این اتفاق افتاد و آن هم بدون جنگ و خون ریزی بعد از مباهله که خاندان رسول گرامی حقانیتشان بر نصارا در مباهله صورت گرفت و آنها فدک را به حضرت زهرا طوعا بخشیدند که داستان غصب ان بحث ما نیست پس اراضی طوع که تاریخ اسلامی از ان یاد کرده اصطلاحی برای فریب خدا و مسلمانان مومن بود و لذا این آیه شریفه را هم کمتر مبلغان اسلامی در روی منبر تشریح کرده اند پس تقاضا دارم بحث هفته را واژه طوع و اراضی طوع باشد
فرمان بردن ، اطاعت کردن 👨🏻✈️👨🏻✈️
اگر طوع به معنی فرمانبرداری مطلق باشد
این ایراد بر ان وارد است که دیگر ما انسان نیستیم فرشته ای هستیم که باید بدون چون و چرا قبول کنیم ولی طوع در لغت به معنی دیگر هم هست که اطاعت از روی رغبت است و رغبت یعنی انتخاب کردن بین حق و باطل که به معنی انسان بودن نزدیک است
این ایراد بر ان وارد است که دیگر ما انسان نیستیم فرشته ای هستیم که باید بدون چون و چرا قبول کنیم ولی طوع در لغت به معنی دیگر هم هست که اطاعت از روی رغبت است و رغبت یعنی انتخاب کردن بین حق و باطل که به معنی انسان بودن نزدیک است