طور

/towr/

    manner
    manners
    way
    wise
    trap
    snare
    method
    kind

فارسی به انگلیسی

طور افکنی
cast

طور دیگر
other, otherwise, in another manner

طور یا طورسینا یا کوه طور
mount sinai

مترادف ها

way (اسم)
راه، عنوان، سیاق، سمت، خط، سبک، جاده، رسم، مسیر، روش، طرز، طریقه، طریق، سان، طور، مسلک، نحو

manner (اسم)
راه، رفتار، طرز عمل، عنوان، قسم، سیاق، فن، نوع، سبک، چگونگی، تربیت، ادب، روش، رسوم، طرز، طریقه، طریق، سان، طور، مسلک، سلیقه

mode (اسم)
طرز عمل، فن، مقام، سبک، رسم، وجه، طرز، اسلوب، طریقه، طریق، طور

method (اسم)
راه، عنوان، سیاق، نوع، سبک، رسم، رویه، روش، شیوه، طرز، اسلوب، طریقه، طریق، روند، متد، طور، مسلک، نحو، منوال

پیشنهاد کاربران

واژه طور
معادل ابجد 215
تعداد حروف 3
تلفظ tur
نقش دستوری اسم
ترکیب ( اسم ) [معرب، مٲخوذ از نَبَطی]
مختصات ( اِ. )
آواشناسی towr
الگوی تکیه S
شمارگان هجا 1
منبع فرهنگ فارسی معین
چطور = به چه طور شد؟
طور = حالة = وضعیّة = نوع = طرز= نوعیّة=صورة،
شکل، جور، شق، طریق، قسم، نحو، نهج، وجه، رسم، طریقة، حالة، حال، کیفیّة، هیئة
. . .
کاملاً عربی هست.
"وَ قَدْ خَلَقَکُمْ أَطْواراً"
...
[مشاهده متن کامل]

شما که توان کافی نداری، پس؛ چطور میخواهی عدالت را إجراء کنید!
شما که حکمت را کامل نداری، پس؛ چطور میفهمی عدالت را سرجاش قرار گذاشتید!
شما که دانا گسترده وتام نداری، پس؛ چطور میدانی عدالت را محقق میشود!
بیدارشو!

فکر کنم کسی برای چک کردن این واژه یاب وجود نداره و هرکی هرچی بنویسه، رباتی منتشر میکنه
حیف چنین واژه یابی
کوه ، روش و شیوه
بررسی علمی کلمات کار زیبا و دلپذیر و لذت بخش هست، به شخصه لذت میبرم از مباحث مطرح شده توسط عزیزان این مجموعه.
کلماتی مثل، روش، سبک و. . . معادل کلمه طور است، کلمه طور در ادبیات عرب ماقبل زمان جاهلیت هم بیان شده است، اصالت کلمه طور از زبان سامی شاخه نبطیء گرفته شده است، برخی کلمات از نبطی و عبری وارد زبان عربی شده است که شاخه سامی نبطی با عبری در ارتباط بوده و از آن طریق از منطقه سینا وارد زبان عربی شده است. قوم یهود در زمان موسی علیه السلام هم از کلمه طور استفاده میکرده اند. این کلمه به وسیله تجار وارد عراق و نهایتا ایران و فارسی شده است.
...
[مشاهده متن کامل]

طَوْرٌ
المعنی: جذ. : ( طور ) | 1. "اِنْتَقَلَ مِنْ طَوْرٍ إِلَى طَوْرٍ": مِنْ مَرْحَلَةٍ إِلَى مَرْحَلَةٍ. طَوْرًا بَعْدَ طَوْرٍ". 2. "یَجْلِسُ طَوْرًا وَیَقِفُ طَوْرًا آخَرَ": تَارَةً وَتَارَةً. یَزُورُهُ طَوْرًا بَعْدَ طَوْرٍ". 3. "خَرَجَ عَنْ طَوْرِهِ": فَقَدَ رُشْدَهُ. 4. "فِی طَوْرِ النَّقَاهَةِ": فِی فَتْرَةِ النَّقَاهَةِ. 5. "جَاوَزَ طَوْرَهُ": حَدَّهُ، قَدْرَهُ. 6. "النَّاسُ أَطْوَارٌ": أَصْنَافٌ وَأَنْوَاعٌ وَحَالَاتٌ. هُوَ غَرِیبُ الأَطْوَارِ". 7. "هَذَا طَوْرُهُ": حالُهُ، هَیْئَتُهُ. 8. {وَقَدْ خَلَقَکُمْ أَطْوَارًا} ( نوح: 14 ) ( قرآن ) : طَوْرًا عَلَقَةً وَطَوْرًا مُضْغَةً، أی من شَکْلٍ إلی آخَرَ.
صیغة الجمع: أَطْوَارٌ

طور کلمه ای تورکی است که از تور ویا تهر گرفته شده و به معنی نوع و گونه است مثلا در اردبیل به چه گونه نه تهر می گویندو در اصل از فعل توره مک گرفته شده که به معنی تولید کردن است ودر اصل یعنی از چه تولیدی و تلویحا از چه روشی است
این کاربر ( طریق العلمیه ) یک پانترکه که در این سایت از صبح تا شب بیکاره و با نام های کاربری گوناگون در راستای هدف باباش اردوغان و مادرش الهام قاطرف کار می کند. نامهای کاربری دیگری همچون اورهان، مهران، آرش محمدی، سایقی و . . . دارد. مشخصاتش باید اطلاع داده شود.
طور در لغت به معنی کوه است ، ولی در قران منظور طور سینا همان کوهی که در آنجا وحی بر موسی نازل می شد می باشد.
شبیه و مانند چیزی.
پسوند.
م. ث
His behaviour is child - like
رفتارش بچه - طوره.
واژه آریایی تور به معنای الف - ساختار - ماهیت creation ب - شکل صورت استایل مدل که عرب آنرا طور مینویسد ( مانند چطور - بدطور ) در زبان چک به شکل tv�ř در زبان لهستانی به شکل طرز twarz و در زبان بلاروسی به شکل ( tvar ) твар به کار میرود.

در عرفان اسلامی در طبقات و درجات حالات و دریافتهای سالک به کلمهء طور برخورد میکنیم . در این شرایط بهتر است از طور تعریفی مطابق با منظور پیران طرق و شارحان احوال در فرهنگنامه ها ارائه گردد. بدین منظور مترادف طور عبارت خواهد بود از : اطوار قلب : حالتهای قلب در طی طریق.
...
[مشاهده متن کامل]

اطوار نفس : کیفیات نفس در موجود
و در مجموع یکی از معانی ذیل: حالت، حال، چگونگی، کیفیت، هیئت

کاربر اشکان گرامی، این خطی که ما بدان مینویسیم سامی نیست!
مشاهده ادامه پیشنهادها (١٠ از ١٢)

بپرس