to wash oneself after easing nature
فارسی به انگلیسی
مترادف ها
خلوص، صفاء، عفت، پاکدامنی، تمیزی، طهارت، صافی، پاکی
طهارت
پیشنهاد کاربران
طهارت. [ طَ رَ ] ( از ع ، مص ) پاک گردیدن. یقال : طهر طهراً و طهارة. ( منتهی الارب ) . پاک شدن. ( آنندراج ) ( دهار ) . پاکی. ( آنندراج ) :
تقوای نفس ما بطواف ِ پیاله است
جائی که باده نیست طهارت نمی کنم.
... [مشاهده متن کامل]
علیقلی بیک ترکمان ( از آنندراج ) .
|| نمازی بودن. منقطع شدن حیض زن. یقال : طهرت المراءة. || غسل آوردن به انقطاع خون و جز آن. ( منتهی الارب ) ( آنندراج ) :
برو نخست طهارت کن از جماع الاثم
که کس جنب نگذارند در جناب خدا.
خاقانی.
|| ( اِمص ) وضو. ( آنندراج ) ( غیاث اللغات ) . آبدست. رجوع به آبدست شود. استنجاء. ( آنندراج ) ( غیاث اللغات ) : چون وقت طهارت شد، موسی گفت یوشع را در بن این سنگ بنشین. ( قصص الانبیاء ص 124 ) . موسی را عادت بود که چون طهارت کردی از خلق دور شدی. ( قصص الانبیاء ص 124 ) . روزی تا بشب رفته بودم و شبانگه پای حصاری خفته که دزد بی توفیق ابریق رفیق برداشت که بطهارت میرود و بغارت میرفت. ( گلستان سعدی ) . || نظافت و پاکیزگی ، و ضد آن دنس باشد در لغت ، و شرعاً نظافت مخصوصی را گویند که انواع آن عبارتست از وضوء، غسل ، تیمم ، غسل بدن ، و شست وشوی جامه و مانند آن ، کما فی الدُرر. ( کشاف اصطلاحات الفنون ) . طهارت در لغت بمعنی پاکیزگی است و در شرع عبارتست از شست وشوی اعضای مخصوص بصفتی مخصوص. ( تعریفات جرجانی ص 95 ) . استعمال چیزی که وسیله تطهیر است و تحقق این معنی در خارج متوقف بر نیت باشد. و اقسام طهارت عبارتست از: وضوء، غسل ، تیمم که اولی و دومی را طهارت مائیه ، و سومی را طهارت تُرابیه مینامند. رجوع به طهارت ترابیة و طهارت مائیة شود.
منبع. لغت نامه دهخدا
تقوای نفس ما بطواف ِ پیاله است
جائی که باده نیست طهارت نمی کنم.
... [مشاهده متن کامل]
علیقلی بیک ترکمان ( از آنندراج ) .
|| نمازی بودن. منقطع شدن حیض زن. یقال : طهرت المراءة. || غسل آوردن به انقطاع خون و جز آن. ( منتهی الارب ) ( آنندراج ) :
برو نخست طهارت کن از جماع الاثم
که کس جنب نگذارند در جناب خدا.
خاقانی.
|| ( اِمص ) وضو. ( آنندراج ) ( غیاث اللغات ) . آبدست. رجوع به آبدست شود. استنجاء. ( آنندراج ) ( غیاث اللغات ) : چون وقت طهارت شد، موسی گفت یوشع را در بن این سنگ بنشین. ( قصص الانبیاء ص 124 ) . موسی را عادت بود که چون طهارت کردی از خلق دور شدی. ( قصص الانبیاء ص 124 ) . روزی تا بشب رفته بودم و شبانگه پای حصاری خفته که دزد بی توفیق ابریق رفیق برداشت که بطهارت میرود و بغارت میرفت. ( گلستان سعدی ) . || نظافت و پاکیزگی ، و ضد آن دنس باشد در لغت ، و شرعاً نظافت مخصوصی را گویند که انواع آن عبارتست از وضوء، غسل ، تیمم ، غسل بدن ، و شست وشوی جامه و مانند آن ، کما فی الدُرر. ( کشاف اصطلاحات الفنون ) . طهارت در لغت بمعنی پاکیزگی است و در شرع عبارتست از شست وشوی اعضای مخصوص بصفتی مخصوص. ( تعریفات جرجانی ص 95 ) . استعمال چیزی که وسیله تطهیر است و تحقق این معنی در خارج متوقف بر نیت باشد. و اقسام طهارت عبارتست از: وضوء، غسل ، تیمم که اولی و دومی را طهارت مائیه ، و سومی را طهارت تُرابیه مینامند. رجوع به طهارت ترابیة و طهارت مائیة شود.
منبع. لغت نامه دهخدا
کربلاء عاشوراء مظهر تجلی پاکی وطهارت است؛
پس، من، تو ودیگران در آن محضر طاهر چی میکنیم؟!
"لا یَمَسُّهُ إِلاَّ الْمُطَهَّرُونَ"
پس، من، تو ودیگران در آن محضر طاهر چی میکنیم؟!
"لا یَمَسُّهُ إِلاَّ الْمُطَهَّرُونَ"
طهارت ، ( مطهر ) اسم فاعل از باب تفعیل آن است ، به معنای پاکی است ، بر خلاف قذارت که در معنای ناپاکی استعمال می گردد.
پاکدامنی، پاکی، تطهیر، تیمم، طهر، غسل، وضو، قداست، پاکیزگی، نزیه
در پهلوی" پاتیابی"