hang (فعل)اویختن، طناب انداختن، بدار اویختن، اویزان بودن، اویزان کردن، فروهشتن، چسبیدن به، متکی شدن بر، بدار اویخته شدن، معلق کردنstrangle (فعل)خفه کردن، مختنق کردن، طناب انداختن، گلوی کسی را فشردنbowstring (فعل)طناب انداختن