طمطراق

/tamtarAq/

    fanfare
    grandiloquence
    pomp
    pomposity
    windiness

مترادف ها

flatulence (اسم)
باد، لاف، نفخ شکم، باد شکم، طمطراق

magnificence (اسم)
بزرگی، عظمت، کرم، طمطراق

flatulency (اسم)
باد، لاف، نفخ شکم، باد شکم، طمطراق

grandiloquence (اسم)
مبالغه، عبارت سازی، گزاف گویی، طمطراق، بلند پروازی، قلمبه نویسی

pomp (اسم)
شکوه، جاه، طمطراق، تجمل، فرهی، فره، حشمت، غرور و تظاهر

turgidity (اسم)
باد، بادکردگی، ورم، اماس، طمطراق، تورم

پیشنهاد کاربران

اصطلاحِ جمله ی پُر طَمطَراق یعنی جمله یا صحبت یا حرفی مُترقّی که تِم یا زمینه ی ارائه طریق برای دیگران داشته باشد.
و مرتبط با کلمات هم ریشه از قبیل؛ طریق طریقه طریقت ترقّی مُترقّی مُترقبه می باشد.
...
[مشاهده متن کامل]

اصطلاح حوادث غیرمترقّبه یعنی حوادثی که هنوز ترقی پیدا نکرده و باید پیشگیری کرد. و مرتبط با کلماتی از قبیل؛ طریق طریقه طریقت طمطراق ترقّی مترقّی مترقّبه

جلوه گر ، متجلی
شان
طنطنه ( تنتنه ) طمطراق ( تم تراق هموزن توپ راق. یپ راق. بای راق ) طنین ) ( تنین ) طناب ( تناب ) طناز ( تن ناز ) . . . . ط مخصوص زبان عربی است و لازم نیست کلمات تورکی با ط نوشته شود.
تم تراک درست این واژه است
و آن
خودنمایی کردن است با
آوازخوش به بانگ بلند.
تم تراک در گویش تم تراق شده و تازی آن را
طمطراق نوشته است.
واژه دوتایی کروفر از ریشه تازی است و مانای آن
جنگ و گریز
است و یکی دانستن کروفر با تم تراک یا طمطراق نادرست.
کر و فر
جلالت
کیابیا
جلال، شکوه، دبدبه وکبکبه در زبان ملکی گاای بسکرد
بزرگ جلال
طمطراق:کروفر وخودنمایی شاعر این معنی را چنین بیان می کند. خروش از شهر بنشاند هر آنگاهی که بنشیند. هزار آتش بر افروزد هر آنگاهی که برخیزد
یعنی نشست و برخاست دلبرش را به طمطراق کشیده است.
طمطراق در معنی نمایش و شکوه مثلا :طمطراق پیک بهاری وآغاز سال نو.
...
[مشاهده متن کامل]

طمطراق در معنی:تجملات عروسی ویا تجملات عزا
طمطراق در معنی :غرور و تظاهر , بلند پروازی , سروصدادر مقدمات انجام کار مثلا :طمطراق از بین بردن ویروسکرونا
طمطراق در معنی , حشمت و جلال ( بعضا قید شده فلانی سلطان است ولی طمطراق نداردوطبل توخالی است . . . . . . .

یه آشی پختم برات
با نیم وجب خون روش ، خوش طمطراق
اشکان فدایی
طمطراق یا تم تراق. . . ط مخصوص زبان عربی است . ودر هیچ زبان دیگری وجود ندارد. طمطراق اگر عربی بود. باید چند تا هم خانواده هم می توانستیم بنویسیم مثل طاهر، مطهر، طهارت، اطهر. . . . . . . طمطراق به نظر می
...
[مشاهده متن کامل]
رسد ترکی باشد. با املای تمتراق مثل کلماتی که آخرشان اق دارنند. مثلا یراق، تورپاق ، یپراق، قشلاق، ییلاق، دراق، ساریمساق. . . . . . . . . . . .

این واژه پارسی تازی شده " تراک و ترنب " در نسک : فرهنگ برابرهای پارسی واژگان بیگانه از ابوالقاسم پرتو .
ترنب = طم : بلندی و برجستگی
تراک = طرق و طروق : آوای شکستن چیزی
ترنب و تراک = طمطراق : بلند آوازه
پر ترنب و تراک = پرطمطراق : بسیار بلند آوازه و پرهیاهو

پر طمطراق. برابر است با دهان پر کن در جمله ی حرفهای پر طمطراق می زد
مشاهده ادامه پیشنهادها (١٠ از ١٥)

بپرس