طلسم تفویض اختیار مطلق اعمال یک سِحر شده به ساحر را طلسم گویند. سِحر و طلسم هر دو توسط شیطان انجام می شود، پس برای ساحر نیازی به ابزار خاص مثل لوح، و فلز نوشته و. . . نیست و این ابزار قراردادی از سوی خود آنان برای اجیر کردن و باور افزایی بر مریدان شان است.
از اقسام رمالی و دعانویسی است
سلام ، طلسم مانع یا مانع آزادی عمل و راحتی مخلوقات است و بعضاً کشنده است .
طلسم فیلمی است ایرانی به نویسندگی و کارگردانی داریوش فرهنگ و با آهنگسازی بابک بیات که در سال ۱۳۶۵ ساخته شده و بازیگرانی همچون جمشید مشایخی، سوسن تسلیمی، پرویز پورحسینی و آتیلا پسیانی در آن ایفای نقش کرده اند. این فیلم همچنین در ۴ رشته نامزد دریافت سیمرغ بلورین از پنجمین و هشتمین دوره جشنواره بین المللی فیلم فجر بوده است. ... [مشاهده متن کامل]
اسب کالسکه یک زوج روستایی هنگام سفر به خانه داماد در طوفان شب عروسیشان رم می کند و آنها در جنگلی تاریک سرگردان می شوند و در جستجویشان برای خروج از جنگل به عمارتی بزرگ می رسند که متعلق به یکی از شاهزادگان قاجار است. با اجازه صاحب خانه آنها امکان می یابند که شب را در آنجا به سر برند. زوج جوان پس از ورودشان به خانه درمی یابند که تنها ساکنان این عمارت بزرگ شازده و پیشکار خواجه اش که او را بی وجود صدا می زند هستند. آنها می بیند که شازده بیمار است و پیشکارش چنین توضیح می دهد که سال ها پیش خانم آینده این خانه در شب عروسیش و پس از ورود به تالار آینه ناپدید شده و دیگر هیچ کس از او خبری نیافته است و شازده که بسیار به او علاقمند بوده در این سال ها به انتظار بازگشت او نشسته و بیمار گشته است. صبح روز بعد زن جوان در جستجوی شوهر خود به تالار آینه که تمامی دیوارهایش با آینه پوشانیده شده است وارد شده و ناگهان متوجه می شود که یکی از آینه ها همچون دری نیمه گشوده قرار گرفته است. او که بنا بر سنت تا چند روز نمی تواند با هیچ مردی سخن بگوید به گمان آنکه شوهرش آنجاست از آن در عبور کرده و وارد سردابی می شود که زنجیرها و چرخ دنده های بسیاری گرداگردش را فراگرفته است. همان طور که زن جوان با تعجب به آنها می نگرد ناگهان چرخ دنده ها به حرکت درآمده، صدای ناله ای شنیده شده و در پشت سر او بسته می شود. زن با وحشت به سوی در می دود و شروع به فریاد زدن می کند ولی ناگهان صدای زنی را می شنود که می گوید هیچ کس صدای تو را در اینجا نخواهد شنید. زن جوان با وحشت به پشت سرش نگاه می کند و شبح سفیدپوش یک زن را می بیند. او خانم خانه است که پنج سال پیش در تالار آینه ناپدید شده بوده و همگان فکر می کرده اند که فرار کرده است. خانم که لباس عروسی بر تن دارد و موها و پوست صورتش در آن سرداب تاریک به سپیدی لباسش درآمده به دختر جوان می گوید که آن کسی که او را در اینجا زندانی کرده پیشکار شازده، یعنی همان بی وجود است و او پسر معماری است که این عمارت را ساخته و بدین سبب تنها کسی است که از وجود این در مخفی در تالار آینه اطلاع داشته و اینک آمده است تا خانه ای را که متعلق به خود می داند تصاحب نماید. از سوی دیگر مرد جوان که تمام عمارت را گشته و اثری از همسرش نیافته است شازده و پیشکارش را متهم به دزدیدن او می کند ولی ناگهان درمی یابد که همسر شازده نیز در همین خانه ناپدید شده و او را بیمار ساخته است. شازده و مرد جوان که به پیشکار بدگمان شده اند تصمیم به تعقیبش می گیرند و ناگهان می بینند که در تالار آینه ناپدید شد. مرد جوان که اینک مطمئن شده دری مخفی در اتاق وجود دارد به جستجوی آن می پردازد. در همین زمان پیشکار در سرداب است و در حالیکه معجون همیشگیش که در طول این سال ها توسط خانم برایش تهیه شده است را می نوشد به دو زن زندانی می گوید که به دلیل حضور این زوج جوان تمامی نقشه هایش بر هم خورده و برای تصاحب هرچه سریع تر خانه ای که حقاً به او تعلق دارد باید تمامی آنها را از سر راهش بردارد. ناگهان زنجیرها و چرخ دنده ها به صدا درآمده و شازده و مرد جوان در آستانهٔ در مخفی تالار آینه ظاهر می شوند. شازده با دیدن عروس گم شده اش بی اختیار می شود ولی پیشکار بر روی آنها اسلحه می کشد. زن جوان که می داند در طول این سال ها خانم در معجون مورد علاقهٔ پیشکار زهر می ریخته است از او می خواهد که این را بگوید چون او نمی تواند در حال حاضر با مردان سخن بگوید ولی خانم که از دیدن شازده هیجان زده شده چیزی نمی گوید، پس زن جوان تصمیم به شکستن سکوت خود کرده و به شازده و مرد جوان می گوید که از پیشکار نترسند زیرا او زهر خورده است. با گفتن این حرف، پیشکار که دستپاچه شده در صدد شلیک به آنها بر می آید که مرد جوان با او درگیر شده و سرانجام پیشکار از پای درمی آید. ناگهان از بیرون صدای روستائیانی که به جستجوی زوج جوان آمده اند شنیده می شود و زن و مرد جوان آن عمارت مرموز را ترک می گویند. شازده با شادی بسیار خانم را به اتاق عقدی که در طول این ۵ سال همچنان دست نخورده باقی مانده است می برد، می خواهد پرده ها را بکشد ولی نور آفتاب، چشمان به تاریکی عادت کردهٔ خانم را می آزارد پس او شمع های سر میز را روشن می کند. ناگهان آستین لباس عروسی خانم به یکی از شمع ها گیر کرده و آنرا سرنگون می سازد. سفره از شعلهٔ شمع آتش می گیرد. شازده به خانم می گوید که آیا اجازه می دهد که آنرا خاموش کند ولی خانم که به آتش خیره شده می گوید سردش است و امیدوار است این آتش تن یخ کردهٔ او را گرم سازد.
جادو، افسون، نفرین
طلسم: این واژه در یونانی تلسمه telesma بوده ( و در سال 1637 به زبان فرانسه راه یافته و تلیسمن talisman شده است ) ( le Petit Robert 1 ) و از آن جا به عربی رفته و طلسم شده است؛ و در فرهنگ لسان العرب نوشته ابن منظور ( 1311 میلادی ) و مجمع البحرین که در سال 1668 میلادی نگاشته شده آمده است؛ یعنی پیش از آن که به زبان فرانسه رود، به عربی راه یافته است. ... [مشاهده متن کامل]
همتای پارسی: کِلین kelin ( خراسانی: kelina )
واژه طلسم معادل ابجد 139 تعداد حروف 4 تلفظ telesm نقش دستوری اسم ترکیب ( اسم ) [عربی: طَلَّسم، معرب، مٲخوذ از یونانی] مختصات ( طِ لِ ) [ معر. ] ( اِ. ) آواشناسی telesm الگوی تکیه WS شمارگان هجا 2 منبع واژگان مترادف و متضاد پایین اشتباه زدم
واژه طلسم کاملا پارسی است چون در عربی می شود الاملاء این واژه یعنی طلسم صد درصد پارسی است.
پارسی ان نیرنگ است
Magical formula intended to trigger a magical effect An incantation, a spell, a charm, an enchantment or a bewitchery, is a magical formula intended to trigger a magical effect on a person or objects. The formula can be spoken, sung or chanted. An incantation can also be performed during ceremonial rituals or prayers. In the world of magic, wizards, witches, and fairies allegedly perform incantations. ... [مشاهده متن کامل]
تلفظ: ( طِ لِ ) [ معرب ] ( اسم )
۱ - جادو.
۲ - نوشته ها یا اشکالی غیرعادی برای ج ادو کردن چیزی یا کسی.
طلسم افکن:طلسم شکن ( ( گنج نظامی که طلسم افکنست سینه صافی و دل روشنست ) ) ( شرح مخزن الاسرار نظامی، دکتر برات زنجانی، ۱۳۷۲، ص 428 . )
طلسم در اصل ترکیبی عربی فارسی از دو واژه ( تله ؛ اسم ) که تله فارسی به معنی ( دام ) واسم که عربی است درست شده ؛ورویهم یعنی اسم کسی یا چیزی را با انواع روش تسخیر وبه دام انداخت