طلا

/talA/

    gold

فارسی به انگلیسی

طلا ساز
goldsmith

طلا کاری کردن
damascene

مترادف ها

gold (اسم)
طلا، پول، ثروت، زر، سکه زر، رنگ زرد طلایی، اندود زرد، نخ زری، جامه زری، پول زر

golden (صفت)
طلایی، طلا، اعلاء، درخشنده، زرین

aurous (صفت)
طلا، حاوی طلا

پیشنهاد کاربران

واژه تلا واژه ای پارسی است که آن را چون
تپیدن و تاس به طا ء معرب نویسند
( زیر واژه ی طاس ) پارسی است و آن را
به عربی ذهب خوانند طلا به معنی زر سرخ
دراصل به تای قرشت به سبب اختلاط عرب و
عجم به طای مطبقه نوشته اند ( سراج )
...
[مشاهده متن کامل]

تازی است از طلا ء که طلی ممال آن است
منبع فرهنگ فارسی هوشیار

طلا را هیچ وقت نمیشه خورد،
إمّا آب را باید همیشه خورد.
بیدار شو!
African dust ( n. ) [the gold - mines of South Africa; the equation of money = dust n. ( 1 ) is presumably coincidental]
( US ) gold
طلا واژه پارسی است عربی آن ذهب می شود این طلا صد درصد پارسی است.
معنی ذهب، زر و. . . .
متضاد تِلا و. . .
زرسیم یا زرسیما بجای طلای سفید
نایاب
گنج
به هرشخص یا هرچیزی بگیم طلا یعنی بسیار باارزشی خیلی خواستنی هستی
اصلا درست نیست بگوئیم ریشه ایم طلا عربی است زیرا واژه طلا در عربی به گ ذهب معنا شده
یک چیز طلایی رنگ که بسیار باارزش است
این واژه آن گونه که پنداشته میشود عربی نیست، در عربی به زر یا تلا، ذهب گویند. تلا و زر هردو واژه ای پارسی و ایرانی اند.
طلا[ اصطلاح طب سنتی ]آنچه رقیق القوام باشد و بر عضو مالند و نام نوعی از شراب است.
دارو و مرهمی مالیدنی ، خمیر دارو ( پماد )
بود تا پنج روز بسته سرش
و آن طِلاها نهاده بر نظرش
( هفت پیکر نظامی، تصحیح دکتر ثروتیان، ۱۳۸۷ ، ص 569 )
طلا به ترکی: " قیزیل " ، " آلتین "
این واژه درحقیقت هندى تبار است و پیش از اسلام وارد زبان پارسى و تازیان ( اربان ) از پارسى برداشته اند! درست آن است که آن را " تلا" Tala بنویسیم. همتاهاى آن در زبان پارسى اینهاست: زر Zar ( پهلوى: تلا ) ، تابا Taba ( پهلوى: تلا ، زر ) ، دَبا Daba ( پهلوى : تلا
...
[مشاهده متن کامل]

، زر ) ، دَرَنیا Darania ( پهلوى: تلا ، زر ) زبا Zaba ( پهلوى: تلا ، زر ) ، واژو Vazhu ( سانسکریت: تلا ، زر ) ، کاژا Kazha ( سانسکریت: تلا، زر ) ، سووارنا Suvarna ( سانسکریت : تلا ، زر )

مشاهده ادامه پیشنهادها (١٠ از ١٣)

بپرس