جر
طفره رفتن بعنی جرِ زدن . جر زنی
هوله رفتن
تعلل
گریز گردن
حرکت زیکزاکی برای فریب و بند صید زیکزاکی برای دام صیاد تا کشیده شود صید درچند زاویه گرفتار آید و هر حرکتی که گیج کننده باشد چه در رفتن چه در شطن و رسن طفره رفتن و طفره بستن است
طَفره:
١. خیز برداشتن، جَست، پرش، گریز
۲. کوتاهی، درنگ، دیرکرد، امروزوفرداکاری، این شاخه به آن شاخه پریدن، سردوانی، بهانه، سستی
٣. ترابریِ / گسیلِ / سفرِ ( میانِ دو جا ) بدونِ پیمایش
نقطه ای باشد از خون تازه ی سرخ رنگ، و یا خون کهنه ی مرده ی خاکی رنگ و یا سیاه که در ملتحمه پدید می آید.
جر
طفره درلغت به معنی پرش است، ودرزبان عامه ازاین شاخه به آن شاخه پریدن به قصدفرارازموضوع موردمناقشه راگویند. اما درفلسفه وکلام عبارتست ازانتقال وحرکت شی ازیک نقطه به نقطه دیگر بدون طی مسافت وسپری شدن زمان، درواقع حذف فاصله وزمان بین دونقطه مبدا ومقصد، واین اتفاق به لحاظ عقلی محال است وباطل .
تعویق. . . بهانه. . . . احمال. . . . کوتاهی. . . بی خیالی. . .
avoidance
حاشیه معمولا در بیشتر موارد طفره رفتن به معنی حاشیه روی استعمال مظ شود.
مشاهده ادامه پیشنهادها (١٠ از ١٢)