طعم ایرانیه وارد عربی شده
طعم: همتای پارسی این واژه ی عربی در زبان های باستانی، اینهاست:
رسنه rasne ( سنسکریت: rasana )
آسواد āsvād ( سنسکریت: āsvāda )
ازباب ezbāb ( سغدی: ezbābi )
مز
از دم کوردی گرفته شده
دم=دهان
( طعم ) و ( طعام ) به معنای خوردن است ، و تنها در خوردنی ها بکار می رود، نه خوردنیها و آشامیدنیها، و در لسان اهل مدینه به معنای گندم است ، گاهی هم این کلمه به معنای چشیدن مزه طعام می آید، در آن صورت هم در معنای آشامیدن و هم در معنای خوردن استعمال می شود.
مزه
واژه عربیزه طعم به معنای مزه ( همتای المذاق در عرب ) در زبان پیشاآلتایی به شکل تئم tama به معنای چشیدن to taste ثبت شده که نشان میدهد لغت عربی طعام به معنای خوردنی یا از ریشه طعم ستانده شده یا ریشه جداگانه دارد.
منبع : http://parsicwords. mihanblog. com/
تُم، تَم، طَعم= مزه
این در گفتار لری ( تُم و تَم ) به کار می رود و واژه ای باستانی و ایرانی می باشد.
تَمارزو = طعم آرزو =آرزو = آرزوی یک خوراکی را داشتن
واژه تَمارزو بسیار پرکاربرد و دارای پیشینه می باشد.
چاشنی، مزه، چشایی، چشش، ذائقه، مذاق