عقربک، خفچه
cantilever
برای یادسپاری آسان تر می توان با کلمات بازی کرد و داستان ساخت.
طُرِه هم وزن کُرِه است کره اسب عجب طره خوشگلی دارد 🏇
طره یعنی موی ریخته شده بر پیشانی، دسته ی موی که کنار پیشانی قرار می گیرد.
Tail
در زبان ترکی به آن" تِل" گفته می شود. البته املای صحیح آن طِل می تواند باشد. به کسی که تل داشته باشد تِلْلِی گفته می شود. واژه طرلان و تللان از آن گرفته شده است. " تل سر "دخترانه هم از آن گرفته شده نوعی وسیله که موی جلو سر را نگه می دارد. به مویی که در قسمت پیشانی معشوق جلوه کند.
مجاز از زلف است معنای حقیقی طره مویی است که بر پیشانی می افتد
موی مُجَعَد
آن طره که هر جعدش صد نافه چین ارزد
خوش بود اگر بودی بوییش ز خوش خویی
حافظ
پیچش مو
طُره
مترادف طره : انباشته ، پرپُشت، خرمن
اى سلسله مو دستی بر طره پر خم زن
یک سلسله مو بگشا ، صد سلسله برهم زن.
مو
آویزه, کناره
طرّه -
کناره ی هر چیزی، حاشیه، گوشه - زلف، گیسو، دسته موی پیشانی - نقش و نگار لباس - کنگره ای که بر سر دیوار از آجر یا کاشی سازند برای محافظت در برابر باران، بارانگیر!
مشاهده ادامه پیشنهادها (١٠ از ١٢)