روند، راه، روش
حمید رضا مشایخی - اصفهان
واژه طرز
معادل ابجد 216
تعداد حروف 3
تلفظ tarz
نقش دستوری اسم
ترکیب ( اسم ) [عربی]
مختصات ( طَ ) [ ع . ] ( اِ. )
آواشناسی tarz
الگوی تکیه S
شمارگان هجا 1
منبع لغت نامه دهخدا
... [مشاهده متن کامل]
فرهنگ فارسی عمید
فرهنگ فارسی معین
فرهنگ واژه های سره
فرهنگ فارسی هوشیار
واژگان مترادف و متضاد
طرز:
راه
روش
نوع
مثال: طرز درس خواندن علی خوب است : یعنی راه و روش و نوع درس خواندن و یادگرفتن علی راه خوبی است بد نیست
راه_روش_مدل
وضع
روش. طرز
جز این قَدَر نتوان گفت در جمال تو عیب
که وضع مِهر و وفا نیست روی زیبا را
حافظ
راه و رسم ؛ ادب. ( یادداشت مؤلف ) . کنایه از طرز و روشن و قاعده و قانون. ( لغت محلی شوشتر ) . طریقه و آیین. سنت و رسم. آیین و قاعده :
او برگرفته راه و رسم پدر
چون جستن او طاعت ذوالمنن.
فرخی.
... [مشاهده متن کامل]
بمی سجاده رنگین کن گرت پیرمغان گوید
که سالک بیخبر نبود ز راه و رسم منزلها.
حافظ.
- راه و روش ؛ نحوه و طرز. طریقه و روش : قنادید؛ روش و راه. مدار؛ روش و راه. معاک ؛ روش و راه. منسم ؛ راه و روش. ( منتهی الارب ) .
دقیقا چطوری یا چه طرزی که در اکثر زبان ها هم هست
در پارسی چجوری هم میشه استفاده کرد
چون طور پارسیش میشه جور
طَرَز روستایی در توابع شهرستان بم هست که اطراف روستایی همچون باغ بالا ناردون . کروک تاج آباد و . . . . وجود دارد مردم این روستا اغلب به کشاورزی و کشت خرما و مرکبات مشغول اند و محصولات کشاورزی منطقه مزه بسیار خوشمزه و عجیبی دارند .
آب کشاورزی این این روستا از سد نساء تامین میشود .
ینگ
واژه آریایی تور به معنای الف - ساختار - ماهیت creation ب - شکل صورت استایل مدل که عرب آنرا طور مینویسد ( مانند چطور - بدطور ) در زبان چک به شکل tv�ř در زبان لهستانی به شکل طرز twarz و در زبان بلاروسی به شکل ( tvar ) твар به کار میرود.
این واژه تازی شده " ترز " پارسی است.
روند
مشاهده ادامه پیشنهادها (١٠ از ١٢)