طرد اللبابincidentallyطرد و تکفیرbanطرد کردنboycott, deny, exclude, ostracize, reject, to reject, to banish, to excommunicate
ablation (اسم)فرسایش، قطع، ریشه کنی، قطع عضوی از بدن، طردrejection (اسم)طرد، رد، عدم پذیرش، ردی، وازنی، مردود سازیdepilation (اسم)طردostracism (اسم)طرد، نفی بلدbanishing (اسم)طردexorcism (اسم)طرد، جن گیریelimination (اسم)طرد، محو، حذف، زدودگی، رفعejection (اسم)طرد، پس زنی، اخراج، بیرون رانیexcommunication (اسم)طرد، تکفیرejectment (اسم)طرد، دفع، دعوای استرداد، حق تصرف ملک و مطالبه خسارتepilation (اسم)طرد، اپیلاسیونfreeing (اسم)طردresection (اسم)قطع، طرد، برش
ارسل الطردعن طریق البروالبحربیرون راندنبستهراندندور کردن و راندن دیگران از خوداین واژه عربی است و پارسی آن اینهاست:دَنت ( اوستایی ) دَووژ davuž ( اوستایی: دْووژ dvuž ) نیراس ( سنسکریت )+ عکس و لینک