طهران، ته ران تهران فارسی اطو، �اتو و اتون فارسی اطاق، اتاق ترکی طاق، تاق فارسی اصلان اسلان ترکی ( شیر بیشه در ضرب المثل فارسی ) ، صابون سابون سابیدن فارسی، حوله عربی ، صدا وسدا فارسی. . . . . . . تاباق هم مثل بقیه کلمه طاباق فارسی و طبق طاباق عربی و طبق طبق. [ طَ ب َ ] ( اِخ ) معرب است. اصلش تبوک ، ... [مشاهده متن کامل]
فارسی یا ترکی و عربی هستند بر اساس فرهنگ واژه های اوستا لینک پایین قرار می دهم حرف حرف های فارسی از قدیم در فارسی بودند آ، اَ، اِ، اُ، ب ، پ ، ث ، ت، خ ، ج ، چ ، ه ، ف ، غ و ش ، س ، ی ، ل ن ک ، گ م ، ( ط به شکل کج رو پایین ) ، ز ، ر و ، ذ ، د ، ئ ( حرف عربی در فارسی و ع و ض و ص و ظ و ق و ح و ) واژگان ق حرف بیست وچهارم در الفبای فارسی، حرف بیست ویکم در الفبای عربی ( قاف ق ) و نوزدهمین حرف از حروف الفبای عبری ( کوف ק ) است. در اغلب گویش های زبان فارسی حرف ق ( قاف ) و غ ( غین ) متفاوت تلفظ می شوند اما در برخی گویش ها و لهجه ها این دو حرف یکسان تلفظ می شوند. بیشتر واژه هایی که با همخوان /ق/ آغاز می شوند، ریشهٔ عربی دارد معرب هست در بعضی از واژه ها که از فارسی یا زبان های دیگر وارد زبان عربی شده و سپس دوباره وارد زبان فارسی شده است، همخوان ( صامت ) ابتدایی به �ق� تغییر کرده است. برای نمونه �قند� معرب �کند� و �قرمز� معرب �کرمست�. برخی دیگر از واژه های فارسی که همخوان غین در آن شنیده می شود به غلط با قاف نوشته شده است. مانند قباد، قشنگ، قالیچه و قلندر. بعضی از واژه های فارسی هم هستند که همخوان آغازین آن ها به �ق� تبدیل شده است. برای نمونه �قلک� که در اصل به صورت �کولک� و �غلک� رایج بوده است. حرف ق از حرف های عربی است طبق در کتاب فرهنگ واژه های اوستا این کلمه غ در این کتاب است. لینک منبع. پایین قرار می دهم
ضرب المثل شیر بیشه یک ضرب المثل ایرانی دیگه مال خودشان خیلی جالب هست بر اساس فرهنگ واژه های اوستا لینک پایین قرار می دهم حرف حرف های فارسی از قدیم در فارسی بودند آ، اَ، اِ، اُ، ب ، پ ، ث ، ت، خ ، ج ، چ ، ه ، ف ، غ و ش ، س ، ی ، ل ن ک ، گ م ، ( ط به شکل کج رو پایین ) ، ز ، ر و ، ذ ، د ، ئ ( حرف عربی در فارسی و ع و ض و ص و ظ و ق و ح و ) واژگان ... [مشاهده متن کامل]
ق حرف بیست وچهارم در الفبای فارسی، حرف بیست ویکم در الفبای عربی ( قاف ق ) و نوزدهمین حرف از حروف الفبای عبری ( کوف ק ) است. در اغلب گویش های زبان فارسی حرف ق ( قاف ) و غ ( غین ) متفاوت تلفظ می شوند اما در برخی گویش ها و لهجه ها این دو حرف یکسان تلفظ می شوند. بیشتر واژه هایی که با همخوان /ق/ آغاز می شوند، ریشهٔ عربی دارد معرب هست در بعضی از واژه ها که از فارسی یا زبان های دیگر وارد زبان عربی شده و سپس دوباره وارد زبان فارسی شده است، همخوان ( صامت ) ابتدایی به �ق� تغییر کرده است. برای نمونه �قند� معرب �کند� و �قرمز� معرب �کرمست�. برخی دیگر از واژه های فارسی که همخوان غین در آن شنیده می شود به غلط با قاف نوشته شده است. مانند قباد، قشنگ، قالیچه و قلندر. بعضی از واژه های فارسی هم هستند که همخوان آغازین آن ها به �ق� تبدیل شده است. برای نمونه �قلک� که در اصل به صورت �کولک� و �غلک� رایج بوده است. حرف ق از حرف های عربی است طبق در کتاب فرهنگ واژه های اوستا این کلمه غ در این کتاب است. لینک منبع. پایین قرار می دهم
تخته تاباق، اصطلاح رایج در تورکی است. حروف ( ح، ع، ث، ص، ض، ذ، ط، ظ ( حروف مخصوص زبان عربی است . و در هیچ زبان دیگری وجود ندارد. ولی در زمانهای قدیم کلمات تورکی را با این حروف می نوشتند. مثلا طهران، اطو، ... [مشاهده متن کامل]
اطاق، طاق، اصلان ( شیر بیشه در تورکی ) ، صابون، حوله، صدا. . . . . . . تاباق هم مثل بقیه کلمه طاباق و طبق نوشته شده است.
بشقاب بزرگ
واژه طبق. [ طَ ب َ ] ( اِخ ) معرب است. اصلش تبوک ، و فارسی است. رکابی و خوان. ( ناظم الاطباء ) . || ظرفی که میخورند بر آن. ( منتهی الارب ) . ج ، اطباق. ظرف معروف. ( غیاث اللغات ) ( آنندراج ) . بشقاب. ظرف پَخ که بر آن طعام خورند. پیشیاره. ( طبق ؛ سفر اعداد 7:13 ) . بشقاب یا کاسه مانندی بوده است. و بسا میشود که قصد از طبق چینی باشد. ( انجیل متی 14:8 و 11 ) . یابشقاب که از یکی از فلزات ساخته شده باشد. ( قاموس کتاب مقدس ) . || ظرف مدور پخ و بزرگ از چوب که ظروف یا اشیای دیگری بر وی نهند. پهن مسطح ( بی گودی ) از چوب. ظرف مدور بزرگ که از چوب کرده بی لبه یا با لبه بسیار کوتاه که خوردنی چون توت و انگور بر آن نهاده بر سر حمل کنند. و گاه باشد که اسباب و اثاث خانه بدان برند از جائی به جائی. طبق که از ترکه بید کنند. ظرف چوبین بزرگ بی دیواره : و از وی [ آمل ] آلاتهای چوبین خیزد، چون کفچه و شانه و شانه نیام و ترازوخانه و کاسه و طبق. ( حدود العالم ) . ... [مشاهده متن کامل]
منبع لغت نامه دهخدا این واژه ریشه ی فارسی دارد و از فارسی مشکل دیگر وارد زبان های دیگر شده
طبق کلمه ای تورکی است که در اصل تاباق بوده و به سینی بزرگ چوبی یا فلزی لبه دار می گویند که در ان میوه وغیره گذارند از تورکی به عربی و فارسی وارد شده است لغتنامه شاهمرسی
به زبان سنگسری طاق طاق tagh tagh
به معنای آلت تناسلی زنان نیز هست. [قدیم]
as per according to
Pursuant to something = done according to a particular law, rule, contract etc
بروفق
بر طبق یعنی بر حَسبِ
in accordance with
بر حسب واقعه
be predicated on/upon something
طبق = بر اساس = According to According to Obtained statistics : بر اساس/طبق آمار بدست آمده
طبق کلمه ای است عربی و به جای آن از بگوید به نحوی به عنوان 😐 لااقل این عربی از اون عربی بهتره
لایه
پوشش
در خودرو طبق شامل قطعه ای فولادی یا چدنی بوده که قسمت:سیستم دمپر ( فنر و کمک فنر ) ، توپی چرخ ( سگ دست ) را با کمک بوش طبق به شاسی خودرو متصل میکنند.
به موجب . . . . . . . . . . . . .
مبنی بر . . . . . . . . . . .
بنا به . . . . . . . . . . .
طبقِ . . . . . . = موافقِ . . . .
طَبَق : سینی بزرگ " در آن میان فرموده بود سرِ حسنک پنهان از ما آورده بودند و بداشته در طبقی با مِکبَّه. " تاریخ بیهقی، دکتر فیاض، ۱۳۸۴ ، ص ۲۳۵. باید گفت : که" طبق" یا به آذری " طاباق "همان سینی نیست ، بلکه چیزی شبیه به سینی است که نسبت به سینی لبه های بلندی دارد و در قدیم در روستا ها معمولا از جنس چوب یا فلز بود که در آن نان و یا انواع میوه می شد قرار داد. در اشعار شهریار هم آمده است. ... [مشاهده متن کامل]
دوز وقته دولار تاختا طاباق ادویه ایله اول وَقتَه آنام سانجیلانار زنجفیل اولماز یعنی ( از بد بختی ) در ایام عادی طبق چوبی ما پر از ادویه است ولی در روزی که مادرم دل درد می گیرد نمی شود در آن زنجفیلی پیدا کرد. و یا در حیدر بابای شهریار می خوانیم بوستان پوزوب کتیرردیک آشاغی دولدوراردیق اوده طاختا طاباقی یعنی ( چه روز های خوشی ) که هندوانه ها و خربزه های جالیز را می آوردیم در خانه به طبق چوبی می ریختیم. کلیات ترکی شهریار