طبال. [ طِ ] ( ع اِ ) ج ِ طبل. رجوع به طبل شود.
طبال. [ طَب ْ با ] ( ع ص ) تبیره زن. ( مهذب الاسماء ) . طبل نواز. ( منتهی الارب ) ( آنندراج ) . طبل زن. دهل زن. نقاره زن. نقاره چی. نوبتی. نوبت زن. طبال. درویش واله هروی خطاب بباد گوید :
... [مشاهده متن کامل]
تا ساکن حلقی و دهانی
طبال صماخ انس و جانی.
( از آنندراج ) .
میرطبال با پسر میگفت
کای پسر طبل زن به استعجال
میر پیرار و میر پیرارین
همه بطال و ما همان طبال.
منبع. لغت نامه دهخدا