tribal
فارسی به انگلیسی
مترادف ها
گردش، دور، تبار، طبقه، نژاد، دوران، طایفه، مسابقه، نسل، قوم
تبار، خیل، قبیله، طایفه، خانواده، عشیره، حی، سبط، ایل، قبایل، ابه
جمعیت، مردم، طایفه، خلق، ملت، قوم، مردمان
دسته، قبیله، خاندان، طایفه، خانواده
خاندان، طایفه، خانواده، فامیل، خانوار، عشیره، حی
طایفه، کشور، خلق، ملت، امت، قوم
پیشنهاد کاربران
ریشه شناسی واژه �طایفه� با تمرکز بر منابع معتبر علمی در زبان های اوستایی، پهلوی و سانسکریت ارائه می شود:
- - -
ریشه شناسی واژه �طایفه�
واژه �طایفه� یا�تایفه� به معنای �گروه، قبیله یا خاندان� سابقه ای کهن در زبان های هندواروپایی و ایرانی دارد. این واژه در اوستایی، پهلوی و سانسکریت نمونه هایی دارد که نشان دهنده تداوم معنا و مفهوم اجتماعی آن است.
... [مشاهده متن کامل]
- - -
۱️⃣ اوستایی
در زبان اوستایی، واژه ای به صورت tāβa یا tāfa برای اشاره به �خاندان، گروه مردم، شاخه خانواده� به کار رفته است. این واژه بیشتر در متون دینی و اجتماعی اوستایی دیده می شود و ساختارهای طایفه ای و گروهی جامعه را نشان می دهد.
منابع اوستایی معتبر:
Hoffmann, Karl. Avestische Laut - und Formenlehre ( 1955–1959 ) .
Bartholomae, Christian. Altiranisches W�rterbuch ( 1904–1907 ) .
Humbach, Helmut. Das Gathische Avestisch ( 1969 ) .
- - -
۲️⃣ پهلوی
در زبان پهلوی ( میانه ایران باستان ) ، واژه ی tāyf یا �تایفه� به معنای �گروه، قبیله یا خاندان� استفاده شده است. این شکل تطور طبیعی اوستایی است و در متون پهلوی، به ویژه متون تاریخی و دینی، دیده می شود.
منابع پهلوی معتبر:
Farahvashi, Bahrām. Farhang - e Vāžehā - ye Pahlavi.
Boyce, Mary. Zoroastrians: Their Religious Beliefs and Practices ( 1979 ) .
West, M. L. Indo - European Poetry and Myth ( 2007 ) .
- - -
۳️⃣ سانسکریت
در زبان سانسکریت، واژه ی tiv� یا tiva گاهی برای اشاره به �گروه، جمعیت� به کار رفته است. هرچند تطابق واجی با اوستایی و پهلوی نسبی است، اما مفهوم اجتماعی و گروهی واژه حفظ شده است.
منابع سانسکریت معتبر:
Monier - Williams, Monier. A Sanskrit - English Dictionary ( 1899, rev. 2005 ) .
Macdonell, Arthur Anthony. A Vedic Grammar for Students ( 1910 ) .
Konow, Sten. A Dictionary of Sanskrit ( 1929 ) .
- - -
🔹 جمع بندی
زبان واژه معنا
اوستایی tāfa / tāβa خاندان، شاخه خانواده
پهلوی tāyf گروه مردم، طایفه
سانسکریت tiv� / tiva گروه، جمعیت
این واژه نمونه ای از تداوم معنا و مفهوم اجتماعی در زبان های ایرانی - هندواروپایی است و نشان می دهد که ساختارهای طایفه ای و گروهی از دوران کهن در این زبان ها اهمیت داشته اند.
- - -
منابع تکمیلی معتبر:
Hoffmann, Karl. Avestische Laut - und Formenlehre ( 1955–1959 ) .
Bartholomae, Christian. Altiranisches W�rterbuch ( 1904–1907 ) .
Humbach, Helmut. Das Gathische Avestisch ( 1969 ) .
Farahvashi, Bahrām. Farhang - e Vāžehā - ye Pahlavi.
Boyce, Mary. Zoroastrians: Their Religious Beliefs and Practices ( 1979 ) .
West, M. L. Indo - European Poetry and Myth ( 2007 ) .
Monier - Williams, Monier. A Sanskrit - English Dictionary ( 1899, rev. 2005 ) .
Macdonell, Arthur Anthony. A Vedic Grammar for Students ( 1910 ) .
Konow, Sten. A Dictionary of Sanskrit ( 1929 ) .
- - -
- - -
ریشه شناسی واژه �طایفه�
واژه �طایفه� یا�تایفه� به معنای �گروه، قبیله یا خاندان� سابقه ای کهن در زبان های هندواروپایی و ایرانی دارد. این واژه در اوستایی، پهلوی و سانسکریت نمونه هایی دارد که نشان دهنده تداوم معنا و مفهوم اجتماعی آن است.
... [مشاهده متن کامل]
- - -
۱️⃣ اوستایی
در زبان اوستایی، واژه ای به صورت tāβa یا tāfa برای اشاره به �خاندان، گروه مردم، شاخه خانواده� به کار رفته است. این واژه بیشتر در متون دینی و اجتماعی اوستایی دیده می شود و ساختارهای طایفه ای و گروهی جامعه را نشان می دهد.
منابع اوستایی معتبر:
- - -
۲️⃣ پهلوی
در زبان پهلوی ( میانه ایران باستان ) ، واژه ی tāyf یا �تایفه� به معنای �گروه، قبیله یا خاندان� استفاده شده است. این شکل تطور طبیعی اوستایی است و در متون پهلوی، به ویژه متون تاریخی و دینی، دیده می شود.
منابع پهلوی معتبر:
Farahvashi, Bahrām. Farhang - e Vāžehā - ye Pahlavi.
- - -
۳️⃣ سانسکریت
در زبان سانسکریت، واژه ی tiv� یا tiva گاهی برای اشاره به �گروه، جمعیت� به کار رفته است. هرچند تطابق واجی با اوستایی و پهلوی نسبی است، اما مفهوم اجتماعی و گروهی واژه حفظ شده است.
منابع سانسکریت معتبر:
- - -
🔹 جمع بندی
زبان واژه معنا
اوستایی tāfa / tāβa خاندان، شاخه خانواده
پهلوی tāyf گروه مردم، طایفه
سانسکریت tiv� / tiva گروه، جمعیت
این واژه نمونه ای از تداوم معنا و مفهوم اجتماعی در زبان های ایرانی - هندواروپایی است و نشان می دهد که ساختارهای طایفه ای و گروهی از دوران کهن در این زبان ها اهمیت داشته اند.
- - -
منابع تکمیلی معتبر:
Farahvashi, Bahrām. Farhang - e Vāžehā - ye Pahlavi.
- - -
طایفه فارسی است زیرا آبشار را در لری طاف ( تاف ) می گویند.
ویکی از آبشارهای لرستان را که راه تبارها بوده است را تاف ( طاف ) گویند.
ویکی از آبشارهای لرستان را که راه تبارها بوده است را تاف ( طاف ) گویند.
دوستان این واژه ترکی یا فارسی نیست. بعضی ها میگن توی ترکی میشه طایفا خوب اون به گفتار شما بر میگرده و اصلا نشان ترکی بودن این کلمه نیست. این کلمه عربی هست و برابر فارسی خاندان تیره تبار دارد
طایفه تلفظ ترکی طایفا ؛طای در ترکی به هم نوع و هم تبار اطلاق میشود. همچنین به کره اسب نیز طای گفته میشود. در ترکی قشقایی به لنگه دیگر کفش تای گفته میشود که از یک جنس و قمار هستند. به نظر میرسد دارای ریشه
... [مشاهده متن کامل]
... [مشاهده متن کامل]
ترکی باشد. همچنین به صورت فعل نیز در ترکی استفاده میشود طایندان آل یعنی از همان نوع مجددا خریداری شود
طایفه: گروهی از مردم که در یک یا چند سرزمین زندگی می کنند و دین آنها یکی است ولی ممکن است خویشاوندی با هم داشته یا نداشته باشند و الزاما از یک پدر نیز نمی باشند ( قرآن: اگر دو طایفه از مومنان با هم درگیر شدند، آنها را آشتی دهید. ( حجرات/9 ) و ممکن است دارای منافع مشترک نباشند ولی با یکدیگر همگونی زبانی و فرهنگی دارند و مانند قبیله دارای استقلال سیاسی در گزینش رهبر، جنگ و صلح هستند. ( https://www. cnrtl. fr/definition/clans )
... [مشاهده متن کامل]
همتای پارسی این واژه ی عربی، این است: کوتر kuter ( سغدی ) .
... [مشاهده متن کامل]
همتای پارسی این واژه ی عربی، این است: کوتر kuter ( سغدی ) .
طایفه به زبان سنگسری
تِبار tebar
عّشیره ashire
اِصل ونسب Asel o neseb
پدر بزرگ. . . . مِس بابا mes baba
مادر بزرگ. . . مِس نه نه mes neh neh
پدر . . . پِشِه pesheh
مادر . . . . مویmoy
... [مشاهده متن کامل]
عمو . . . امو amo
عمه. . . اِمه ameh
والدین . . . موی و پشه Moy o pesheh
پسر عمو . . . . امِ پور ame por
دختر عمو . . . ام دوت am dot
پسر . . . پور por
دختر . . . دوت dot
نوه پسری. . . پور زه por zeh
نوه دختری . . . . دوتر زه doter zeh
خواهر . . . . خاک khac
نوه دختری. . . خاکِر زه khaker zeh
برادر . . . . برار berar
پسر برادر . . . برار زه berar zeh
خاله . . . . ماکاmaka
پسر خاله . . . . ماک پور mak por
دختر خاله . . . ماک دوت mak dot
داماد . . . . زومه zomeh
عروس . . . ارسو orso
شوهر عمه . . . . اّمه شوی ame shoy
تِبار tebar
عّشیره ashire
اِصل ونسب Asel o neseb
پدر بزرگ. . . . مِس بابا mes baba
مادر بزرگ. . . مِس نه نه mes neh neh
پدر . . . پِشِه pesheh
مادر . . . . مویmoy
... [مشاهده متن کامل]
عمو . . . امو amo
عمه. . . اِمه ameh
والدین . . . موی و پشه Moy o pesheh
پسر عمو . . . . امِ پور ame por
دختر عمو . . . ام دوت am dot
پسر . . . پور por
دختر . . . دوت dot
نوه پسری. . . پور زه por zeh
نوه دختری . . . . دوتر زه doter zeh
خواهر . . . . خاک khac
نوه دختری. . . خاکِر زه khaker zeh
برادر . . . . برار berar
پسر برادر . . . برار زه berar zeh
خاله . . . . ماکاmaka
پسر خاله . . . . ماک پور mak por
دختر خاله . . . ماک دوت mak dot
داماد . . . . زومه zomeh
عروس . . . ارسو orso
شوهر عمه . . . . اّمه شوی ame shoy
واحد گل و گیاه
جواب: بوته
جواب: بوته
انسانیت
زیباترین و
بزرگترین و بهترین طایفه است
زیباترین و
بزرگترین و بهترین طایفه است
ریشه کلمه طایفه از طواف میاد
یعنی دورتا دور وپیرامون
درواقع مجموعه گروهها ودسته جای که دراطراف وگرداگرد هم هستند بهش میگن طایفه
اصلا هم به معنی هم تبار بودن نیست
یعنی دورتا دور وپیرامون
درواقع مجموعه گروهها ودسته جای که دراطراف وگرداگرد هم هستند بهش میگن طایفه
اصلا هم به معنی هم تبار بودن نیست
مجموع چند تیره از یک نسب را طایفه گویند
به نظر من گروه میشه. . .
دور و اطراف
گروه، دسته ، خانواده
قوم یا خویشاوندان
آل، اعقاب، امت، ایل، تیره، جماعت، جنس، خاندان، خانواده، دسته، دودمان، سلسله، عشیره، قبیله، قوم، گروه، ملت
طایفه و تایفه در اصل تایته بوده و تا به معنی شاخه می باشد و ته هم به معنی ریشه می باشدکه طایفه میشود شاخه هایی که دارای یک ریشه می باشند در شمارش جمعیت انسانی به هفت گروه عمو زاده یک طایفه گفته میشود در زبان لری به عمو تاته می گویند.
هفت برادران اشاره به ستارگان دب اکبر دارد.
هفت برادران اشاره به ستارگان دب اکبر دارد.
پارسی طایفه ای از ایل بختیاری می باشد
پارسی طایفه ای از ایل جلیل بختیاری می باشد که بر مبنای شجره ایلی هیودی پولادوند ممیوندچارلنگ بختیاری می باشد و شامل سه تیره فتح الله و کرم و کریم می باشدو بزرگانی همچون قائد شهمراد
کلانتر آحسنعلی امیرپنج وکدخدا رحمان و کدخداجانمراد ومشهدی عینشاه و پهلوان نامی آعلی همگی از تبار طایفه پارسی می باشند
... [مشاهده متن کامل]
کلانتر آحسنعلی امیرپنج وکدخدا رحمان و کدخداجانمراد ومشهدی عینشاه و پهلوان نامی آعلی همگی از تبار طایفه پارسی می باشند
... [مشاهده متن کامل]
ایل
این واژه عربی است و پارسی آن اینهاست:
آنسیگ ( سنسکریت: آنتیگْرهَ )
اِسواجات ( سنسکریت: سْواجاتی )
آنسیگ ( سنسکریت: آنتیگْرهَ )
اِسواجات ( سنسکریت: سْواجاتی )
مشاهده ادامه پیشنهادها (١٠ از ٢٠)