ضیق

/ziq/

    tightness
    narrowness
    stricture
    straitened circumstances
    pressing
    short
    limited
    extremity
    poverty
    scarcity

فارسی به انگلیسی

ضیق تنگی
tightness, stricture

ضیق مجرا
stricture

ضیق مجرای پول
coarctate urethra

ضیق وقت
short time

مترادف ها

stinginess (اسم)
خشکی، ضیق

stricture (اسم)
تنگی، جراحت، ضیق، باریک بینی

tightness (اسم)
سفتی، ضیق

narrowness (اسم)
ضیق

niggardliness (اسم)
ضیق

stingy (صفت)
خسیس، لئیم، ضیق، ناشی از خست، تنک چشم، خشک دست، گران کیسه

tight (صفت)
خسیس، سفت، محکم، مقید، کیپ، تنگ، لول، کساد، ضیق

narrow (صفت)
محدود، باریک، تنگ، کوته فکر، دراز و باریک، ضیق

niggardly (صفت)
خسیس، چشم تنگ، ضیق

پیشنهاد کاربران

تنگی و سختی و کم وسعت
مضیقه / مضیف => ضیق
اگر به جای ق ( گ ) و به جای ض ( ز ) را بنویسیم به زیگ میرسیم. توضیح اینکه قاشق - > کاشک بوده یا قایق کایاک بوده ( کَلَک خودمون )
خب زیگ چیست؟؟؟
زیگ را در زیگورات / زیج ( جدول و منظم شده ) / زیگ ( نام پرنده ای همچون سار و گنجشک ) داریم
...
[مشاهده متن کامل]

زیگ یعنی منظم و کوچک و جمع و جور که برای اشاره به تنگی و کوچکی ریخت دیگری از نوشتن برای آن ساخته شد یعنی ضیق
نکته اینکه زیگورات اشاره به گورهای منظم دارد . حتی زیج را که جدول مینامند اشاره به منظم و جم و جور بودن دارد
گنجشک هم از گ انجش ک = خیلی انج و هنگ شده آمده ( واژه هنگ کردن در لاتین یعنی تجمیع شدن کار که باعث هنگی میشود )
پس گنجشک و زیگ هر دو کوچک و ریز هستند و برای هنگیدن / انجیدن و تَنگ و تنگنا از ضیق ( زیگ ) بهره برده شد

ضیق صدر به معنای دل تنگی و سخت شدن دل و کنایه از کم حوصلگی و تحمّل پایین می باشد؛ به صورتی که در مواجهه با حق و حتّی باطل عکس العمل سریع و تندی در رد یا اثبات آن صورت گیرد
ضیق به معنی
تنگی وقت وسعت کم زمان محدود
خیلی سریع
ضیق در مقابل سعه قرار دارد و به معنی گشادگی، فراخی و وسعت است
فشرده
کمی، کمبود
سختی