ضعیف: همتای پارسی این واژه ی عربی، اینهاست:
آلک ālak ( خراسانی )
سوپند supand ( خراسانی: sopand )
پاگو pāgu ( خراسانی: pagu )
پیزوری pizuri، غامی qāmi ( دری )
اخوات exvāt ( سغدی: xvāt )
تیت teyt ( پشتو )
سست
ناتوان
نیازمند
می توان واژه "اَنیروگ" را پیشنهاد داد.
"اَ" پیشوندی است برابر "بی" و "نیروگ" همان "نیرو" امروزه می باشد.
پس "اَنیروگ" برابر "بی نیرو، بی توان" است که شاید بتواند برابر "ضعیف" باشد.
بدرود!
تکیده
ضعیف
ریشه:ضعف
آهنگ:فعیل
فعیل برابر دارنده فعل و ریشه است، پس ضعیف می شود دارنده و دارای ضعف.
ضعف می شود ناتوانی و سستی پس ضعیف می شود ناتوانی دار و سستی دار یا همان ناتوان و سست
ضعیف
گویش:zaif
پارسی یا عربی یا انگلیسی:عربی
برابر پارسی:ناتوان، سست
ای ضعیف! برده من نشدی؛ حالا من روبات هوشمند دارم وتو از گشنگی خواهی مرد.
این تهدید ( استخفاف ) همیشگی سرمایه داران هست.
قالُوا یا شُعَیْبُ ما نَفْقَهُ کَثیراً مِمَّا تَقُولُ وَ إِنَّا لَنَراکَ فینا ضَعیفاً وَ لَوْ لا رَهْطُکَ لَرَجَمْناکَ وَ ما أَنْتَ عَلَیْنا بِعَزیزٍ91
واژه ضعیف
معادل ابجد 960
تعداد حروف 4
تلفظ za'if
ترکیب ( صفت ) [عربی، جمع: ضُعَفاء]
مختصات ( ضَ ) [ ع . ] ( ص . )
منبع لغت نامه دهخدا
فرهنگ فارسی عمید
فرهنگ فارسی معین
فرهنگ واژه های سره
فرهنگ فارسی هوشیار
فاتر
کم، آرام، خفیف، یواش ( صدای ضعیف )
نازورمند. [ م َ ] ( ص مرکب ) بی زور. کم زور. عاجز. ناتوان . ضعیف . کم قوت : سگ کیست روباه نازورمندکه شیر ژیان را رساند گزند. نظامی .
کم مایه
با سپاس از ایرزاد استاد گران مایه در باره واکاوی واژه ضعیف و زف
نیرو از کف داده
ضَعیف
واژه ای پارسی ست که به اَرَبی دَرآمده و اَرَبیده شده :
ضَعیف < زَئیف < زَف
زَف : واژه ی شَف یا شَفت در شَفتالو ست که میوه ای نَرم و لَطیف است یَنی سِفت و سَخت نیست.
همین گونه هم ریشه با soft انگلیسی.
... [مشاهده متن کامل]
در گویش آمیانه : زَف ( ضعف ) کرده = بی حال و سست شده است.
میتوان از این ستاک کارپایه ساخت :
زَفیدَن ، زَفاندَن، زَفتَن
مَتال ( مِثال ) : زَف کرده = زَفیده یا زَفیده شده ، زَفته شده مِتل ( مِثل ) : خَسته شده
ظریف، شکننده، ریز، آسیب پذیر، حساس، ناتوان و بدنی ظریف و ضعیف را ضعیف الجثه می نامند.
Weak
Slack
شکننده
کند
در گردش خون ضعیف
ضعیف نمیتونه ناتوان باشه ، ضعیف یعنی کسی که قوی نیست و کسی هم که قوی نیست پس طبیعتا قدرتش کمتره ، قدرت کم هم به معنای ناتوان نیست ( پیشوند نا در لهجه دری به معنای وجود نداشتنه ) . . . درست ترین ترجمه به نظرم ( ( کم توان ) ) میتونه باشه
ناتوان
سست مایه و سست مات
مشاهده ادامه پیشنهادها (١٠ از ٢١)